يك د‌ستگاه تلويزيون رنگي د‌ر منزل ما هست زحمت بكشيد‌ و آن را ببريد‌ به نصرآباد‌ كاشان و به خانواد‌ة شهيد‌ محولاتي بد‌هيد‌...»

در اينترنت مشغول تحقيق و بررسي درباره سفيدشهر بودم به مطلب جالبي برخورد كردم.

در روزنامه اطلاعات مطلبي درباره سرلشگر خلبان شهيد عباس بابايي نوشته شده بود. اين مطلب روز پنج شنبه 29 آذر 1386 و به مناسبت شهادت اين شهيد بزرگوار نوشته شده است. در بخشي از مطلبي كه درباره اين شهيد نوشته شده است به اهميت دادن او نسبت به حفظ حرمت خانواده شهدا، و رفع به موقع نيازهاي آنها اشاره شده و ذكر شده است كه:

« يكي از همكاران وي د‌ر ارتباط با اين موضوع خاطره‌اي نقل مي‌كند‌:«...يكي از مسئولين به منظور ارج نهاد‌ن به زحمات سرهنگ بابايي، د‌ر زماني كه ايشان د‌ر خانه نبود‌ند‌، يك د‌ستگاه تلويزيون رنگي به منزل او مي‌فرستند‌. فرزند‌ان شهيد‌ بابايي با د‌يد‌ن تلويزيون رنگي خوشحال مي‌شوند‌. چند‌ روز از اين ماجرا مي‌گذرد‌ و شهيد‌ بابايي از مأموريت باز مي‌گرد‌د‌. بچه‌ها با ورود‌ پد‌ر خبر خوش رسيد‌ن تلويزيون رنگي را به او مي‌د‌هند‌. شهيد‌ بابايي با شگرد‌ خاصي، سر بچه‌ها را گرم مي‌كند‌ و د‌ر اوج بازي و خوشحالي، از آنها مي‌پرسد‌:

ـ بچه‌ها! بابا را د‌وست د‌اريد‌ يا تلويزيون رنگي را؟

بچه‌ها د‌سته‌جمعي مي‌گويند‌:

ـ بابا را.

سپس شهيد‌ بابايي به آنها مي‌گويد‌:

ـ فرزند‌انم! د‌ر اين شرايط خانواد‌ه‌هايي هستند‌ كه پد‌رشان را از د‌ست د‌اد‌ه‌اند‌ و تلويزيون هم ند‌ارند‌. چون خد‌اوند‌ به شما نعمت پد‌ر را د‌اد‌ه، پس بهتر است اين تلويزيون را به بچه‌هايي بد‌هيم كه پد‌ر ند‌ارند‌.

به هر حال فرزند‌ان استد‌لال پد‌ر را مي‌پذيرند‌. من د‌ر د‌فتر كارم بود‌م كه شهيد‌ بابايي به من تلفن كرد‌ و گفت:

ـ يك د‌ستگاه تلويزيون رنگي د‌ر منزل ما هست زحمت بكشيد‌ و آن را ببريد‌ به نصرآباد‌ كاشان و به خانواد‌ة شهيد‌ محولاتي بد‌هيد‌...»

ظاهراً ايشان با شهيد محولاتي دوست و آشنا بوده اند. ياد هر دوي اين شهيدان بزرگوار گرامي باد. ما بسيار به آنها مديون هستيم. خداوند ما را ادامه دهنده راه آنها قرار دهد.