شعر يكي از شاعره هاي سفيدشهر به نام خانم آمنه قوامي در مدح ملا فضلعلي
نظرات خوانندگان(0)
لید مقاله:
آيا شنيدستي كه پير نامداري اشعار زيبا گفته حين داغداري
يا انكه خواندي مثنوي مجلس افروز ديوان ملا فضلعلي اعجوبه روز.....
متن کامل:
آيا شنيدستي كه پير نامداري اشعار زيبا گفته حين داغداري
يا انكه خواندي مثنوي مجلس افروز ديوان ملا فضلعلي اعجوبه روز
يا آنكه مي داني ز احوالات دل ريش بر او نايد طعنه زد يا آنكه زد نيش
من راغبم تا قصه آن يار گويم از شرح حال عارف هوشيار گويم
گر حاضري تا بشنوي از گفته هايم از قيد و بند اين و آن بنما رهايم
دانم همين قدر در زمان پادشاهي مي زيست يك شمع محفل همچو ماهي
او شاعري وارسته در دوران قاجار مقصود ما باشد ز او برجاست آثار
در سن پيري شاعري ممتاز گرديد با درد و اندوه زمان دم ساز گرديد
من از زبان اسوه پيشينه گويم از گرش گردون و اه سينه گويم
وقتي كه فرماندار هستي كرد من را در اوج پيري و گرفتش ياس من را
من در فراقش روز و شبها گريه كردم نالان و حيران و فسرده مويه كردم
از هجر او گويا كه محبس شد نصيبم يك ناصح مشفق به ناگه زد نصيبم
اي آنكه يارب بر تو منتها نهاده حب علي را در درونت جاي داده
اين شيون و فرياد از بهر چه باشد شكر خدا كن دائما غم هم كه باشد
تا ميتواني مدحت خير البشر كن مدحت كن و گفتار خود را معتبر كن
فضل علي گو و ولي گو و محمد صل خدا گو دائما بر ال احمد
خواهي اگر يادت نمايند روزگاري اشعار خود چون نامه اي كن يادگاري
من در پي ترغيب آن يار نكونام يك نامه اي بگذاشتم شيرين كند كام
پس يك نظر بر مجلس افروزم نمائيد يادي ز نام و حاصل سوزم نمائيد
آگاه جانا زندگاني پوچ و خالي است وقتي كه منهاي خدا باريتعالي است.
موضوع:
همايش ملافضلعلي
نویسنده:
مديريت سايت
تاریخ درج
جمعه 10 مرداد 1387
کلیدواژه ها:
همايش ملا فضلعلي
|