بسم الله الرحمن الرحیم | امروز: چهارشنبه 5 اردیبهشت 1403

موقعیت فعلی: بخش مقالات (برگشت به لیست)

اخلاق به روايت كانت نظرات خوانندگان(0)
لید مقاله:

ايمانوئل كانت يكي از مهمترين فلاسفه قرن 18 است كه ....  مقاله از حجت الاسلام دكتر سيد مهدي ساداتي نژاد


متن کامل:

بسمه تعالي

اخلاق به روايت كانت

اهميت اخلاق در زندگي بشر موضوعي است كه هيچگاه انسانهاي انديشمند و صاحب فكر در طول تاريخ نتوانسته اند بدون دغدغه و تعلق خاطر از كنار ان بگذرند گذشته از مواضع فكري كه از يونان باستان از انديشمندان قبل و بعد از سقراط در خصوص اخلاق بصورت پراكنده و يا منسجم ارائه گرديده است بر اساس انديشه ديني خداوند تمام انبيا’ را بمنظور تعليم و تربيت بشر كه خود مهمترين موضوع علم اخلاق است نازل نموده است . روح دستورات تورات, انجيل و قران در همين بحث اخلاق است در قران مجيد مي فرمايد: ” هو الذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلو عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين “ (سوره جمعه/ ايه 2 )و در سوره قصص ايه 164مي فرمايد: ” ولقد من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم اياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه وان كانوا من قبل لفي ضلال مبين“

اين ايات كريمه قران به اضافه ان كلام ارزشمند كه توسط پيامبر اسلام نقل شده است. ” اني بعثت لاتمم مكارم الاخلاق “ ارزش و اهميت اخلاق را در زندگي و غايت ان از لحاظ اديان مشخص مي نمايد.

ايمانوئل كانت يكي از مهمترين فلاسفه قرن 18 فيلسوفي است كه از اين قاعده فوق الذكر خارج نيست و در كنار مباحث بسيار مهمش در خصوص فلسفه نقادي بحث فلسفه اخلاق را مورد توجه قرار داده است و به بحث در مورد ان پرداخته است. ״وي يكي از بزرگترين فيلسوفان مغرب زمين است كه در تحول فلسفه غرب سهم بزرگي دارد وي انقلابي را در عالم فكر بوجود اورده كه انرا به انقلاب كپرنيك در عالم افلاك تشبيه كرده اند يعني براي اينكه اشيا’ موضوع علم و ادراك قرار گيرند بايد با ذهن مطابقت بكنند نه اينكه ذهن با اشيا’ مطابقت نمايد. او معتقد است كه ما راهي براي اثبات مفاهيمي چون خدا, نفس, اختيار و خلود از طريق استدلال نظري نداريم بلكه فقط از طريق تحليل مفاهيم اخلاقي است كه مي توانيم به اين مفاهيم برسيم پس بايد مابعدالطبيعه را بر اخلاق بنا سازيم نه مانند فلسفه هاي پيشين اخلاق را بر مابعدالطبيعه “ . [1]

با اين حساب نگاه كانت به مقوله اخلاق با نگاه پيشينيان كاملا متفاوت است و نوعي اخلاق مستقل بنا نهاده است اخلاق وي حتي با انچه اديان مطرح كرده اند فرق دارد و حتي نگاه اديان موجود به اخلاق را نفي مي كند.

كاپلستون در اين خصوص مي گويد: ” از نظر كانت اخلاق مستلزم دين نيست يعني انسان براي شناختن تكليف خود محتاج مفهوم خدا نيست و محرك نهايي عمل اخلاقي تكليف في حد ذاته است نه اطاعت از احكام الهي. در عين حال اخلاق مودي به دين مي شود. قانون اخلاقي از طريق خير اعلي بعنوان مقصود و غايت نهايي عقل عملي مودي به دين يعني به شناختن كليه تكاليف بعنوان احكام الهي مي شود اما نه بعنوان ضامن اجرا يعني اوامر تحكمي يك اراده بيگانه كه في حد نفسه ممكن و مشروط اند بلكه بعنوان قوانين ذاتي هر اراه ازاد في نفسه كه بايد انها را اوامر يك وجود اعلي دانست. “ [2]

جناب اقاي دكتر كريم مجتهدي نيز در كتاب فلسفه نقادي كانت به همين معنا اشاره مي نمايند كه اصول اخلاق كانت خود بنياد است وي مي نويسد:

” بر حسب نظر كانت اخلاق نه متكي بر علم است و نه متكي بر مابعدالطبيعه, بلكه خود بنيانگذار اصول خود است ما كلا با دو قلمرو سروكار داريم بدون اينكه الزاما يكي با ديگري تناقض و تنافي داشته باشد. عقل محض محدود و مقيد به تجربه حسي و داده هاي ان است در صورتي كه عقل عملي چنين محدوديت و قيدي ندارد و به كمك اراده و امكان اختيار و ازادي ان با اتكا به اصول خاص خود منشا ايمان و اعتقاد قرار مي گيرد. “ [3]

در اين گزارش مجمل برانم كه در مورد فلسفه اخلاق كانت مطالبي را مورد تنقيح قرار دهم بدين منظور كتابهاي متعددي را مطالعه كردم ولي تنها كتابي كه بيشتر از همه نظر راقم اين سطور را بخود جلب كرد كتاب ” درسهاي فلسفه اخلاق كانت“ ترجمه اقاي منوچهر صانعي دره بيدي بود. جذابيت اين كتاب بيشتر از اين نظر است كه گرچه كانت مبناي اخلاقيش با مبناي اخلاق اسلامي متفاوت است ولي به شيوه اي بسيار عالي در حيطه عقل عملي به همان نتيجه اي ميرسد كه اخلاق اسلامي بدنبال ان است. اين كتاب و بحث و بررسي تطبيقي مطالب ان با انچه در حد بضاعت علمي نويسنده در مورد اخلاق اسلامي ميداند عامل انصراف توجه به ساير كتب و تمركز بر مطالب اين كتاب گرديد همانطور كه مي دانيم مفسرين و صاحبنظران در خصوص كانت معتقدند بحثهاي فلسفه اخلاق كانت در درجه دوم قرار دارد ولي براي شروع سخن در اين مقال ذكر مطلبي در مورد انگيزه و هدف كانت و بيان دغدغه خاطر او براي مباحث فلسفه نقادي كه هموار كننده مسير براي مباحث فلسفه اخلاق است خالي از لطف نيست.

اقاي دكتر حداد عادل در خصوص دغدغه هاي كانت مي نويسد:

” انچه از مجموع اثار كانت در دو ره نقادي مستفاد مي شود اينست كه وي بشدت تحت تاثير بحران مابعدالطبيعه در روزگار خويش بوده و كوشيده است تا اين بحران را برطرف سازد, پيروزيهاي علوم رياضي و طبيعي و مخصوصا پيدايش فيزيك نيوتني زمينه ساز و بلكه عامل مهم ظهور اين بحران بوده است در حاليكه اصحاب مدرسه با قيل و قال خويش مباحث كهن را تكرار مي كنند و راه بجايي نمي برند و فيلسوفان جديد نيز به جاي انكه گرهي از كار فرو بسته مابعدالطبيعه بگشايند انرا فرو بسته تر و اشفته تر كرده اند. فيزيكدانان توانسته اند بدون استعانت از مابعدالطبيعه و با استفاده از رياضيات در سراسر عالم محسوس به نتايجي قطعي دست يابند و دانشمندي مانند نيوتون توانسته است بي چون و چرا با اعمال رياضيات بر طبيعت ،هم افتادن يك سيب از درخت و هم نيفتادن ماه را از اسمان توجيه و تبيين كند... مساله اصلي كانت مساله مابعدالطبيعه است او از مقايسه وضع علم با مابعدالطبيعه و از مشاهده سرگرداني و افلاس مابعدالطبيعه در مقابل رواج و رونق بازار علم سخت نگران است, نگراني او از ان جهت است كه مي بيند اغراض اصلي و غايت قصواي مابعدالطبيعه يعني وجود خدا, اختيار و خلود نفس در معركه معرفت بشري به شكست دچار شده و رو به انزوا مي رود و اخلاق چون علمي نيست و نمي تواند باشد متزلزل گشته است. “ [4]

با اين مقدمه به مطلبي كه كانت در صفحه نخست تمهيدات اورده است اشاره مي كنيم. ” قصد من اينست كه همه كساني را كه مابعدالطبيعه را در خور تحقيق و اعتنا ميدانند به اين حقيقت معتقد سازم كه قطعا واجب است كار خويش را موقتا متوقف سازند و هر انچه تاكنون شده, ناشده انگارند و مقدم بر هر امري ببينيد كه ايا اصولا ممكن است علمي چون مابعدالطبيعه وجود داشته باشد؟ اگر مابعدالطبيعه خود علم است چرا مانند علوم ديگر قبول عالم و دائم نيافته است و اگر علم نيست چه شده است كه همواره بصورت علم متظاهر بوده و ذهن ادمي را با اميدهائي كه هرگز نه قطع مي گردد و نه براورده ميشود معطل ساخته... در حاليكه همه علوم ديگر بي وقفه قدم در راه توسعه و پيشرفت دارند اين به مسخره مي ماند كه ما در علمي كه خود را حكمت محض مي خواند و همگان انرا لسان الغييب مي پندارند و حل معماي خويش از ان مي طلبند بي انكه قدمي فرا پيش نهيم دائما گرو يك نقطه مي چرخيم. “ [5]

بنابراين با اين دغدغه خاطر كانت فلسفه نقادي را شروع نموده تا به سوالات زير پاسخ دهد.

1- چه مي توانم بدانم؟

2- چه بايد بكنم؟

3- چه اميدي ميتوانم داشته باشم؟

4- انسان چيست؟

در كتاب نقد عقل محض نيز جمله اي از كانت امده است كه مي گويد: ”من لازم ديده ام شناخت را كنار بزنم تا براي ايمان جا باز كنم.“ [6]

لذا كانت در نهايت كار خود بدنبال اعتلا’ بخشي به فلسفه و به يك معنا نجات فلسفه از بحران زمانه و كمك به پذيرش مفاهيمي چون خدا, خلود نفس, اخلاق از منظري جديد است كه در اينجا فقط به بحث فلسفه اخلاق كانت و نوع نگاه خاص كانت به ان مي پردازيم. مطالب مربوط به فلسفه اخلاق در دو كتاب بنيادهاي مابعدالطبيعه اخلاق و كتاب نقد عملي كانت امده است كه ماحصل درسهاي كانت در خصوص مباحث مختلف فلسفي من جمله فلسفه اخلاق است . ياخمان يكي از شاگردان كانت در نامه اي به يكي از دوستانش در باب درسهاي كانت در خصوص اخلاق چنين مي نويسد:

” در اين درسها او صرفا يك مدرس نظري محض نبود بلكه در همان ان به خطيبي پرشور بدل مي شد كه قلب و احساسات ما را باخود همراه مي برد و عقل ما را سيراب مي كرد, بواقع استماع نظريه اخلاقي شكوهمندانه محض او كه با چنان تبحر فلسفي از زبان خود خالق ان بازگو مي گرديد التذاذي روحاني بود چه بسيار او اشك به چشمانمان اورد , چه بسيار قلبهاي ما را از عمق جان به تپش واداشت, چه بسيار عقل و احساس ما را از بندهاي گران غرور خودخواهانه رهانيد و به اوج خود اگاهي اراده ازاد محض و ناب به اطاعت مطلق قوانين خرد و به احساس متعالي وظيفه مان در برابر ديگران عروج داد.“ [7]

فلسفه اخلاق از ديدگاه كانت

كانت مي گويد انچه در مورد اخلاق مي گفتند نوعي مصلحت انديشي بود و اخلاق وسيله بود مثلا راستگو باش تا سعادتمند شوي. انسان وقتي اخلاقي زندگي مي كند كه احكام اخلاقي اش وسيله براي چيزي ديگري نباشد, اخلاق خود بايد هدف باشد, من بايد راست بگويم چون وظيفه و تكليف من راست گفتن است بنابراين اين روايت از اخلاق با انچه در اديان امده است كه افعال اخلاقي را مترتب بر اجر و پاداش و عدم رعايت انرا مستوجب عقاب دانسته است, متفاوت است. كانت در رساله كوچكي بنام تعليم و تربيت و در بحث مربوط به اموزش و پرورش در رابطه با رسوخ فضائل اخلاقي به بچه ها مي گويد: ” از اول به بچه ها نگوئيد چون خدا گفته است دروغ نبايد گفت چون اگر بعدا براي او از لحاظ فلسفي درباره وجود خدا مشكلاتي پيش امد و شك كرد كه خدا وجود دارد يا نه؟ يكباره اخلاقش فرو مي ريزد چون تا بحال راست ميگفت براي اينكه معتقد بود خدا وجود دارد و خدا گفته است, حالا كه معلوم شد خدا وجود ندارد پس نبايد راست هم بگويد.

كانت مي گويد عكس ان را بگوييد , راست بگوئيد چون راست گفتن براي انسان خوب است و خدا هر چه را كه براي انسان خوب است امر كرده است. اگر روزي برايش معلوم شد كه خدا وجود ندارد باز ان مطلب اصلي سر جاي خودش باقي مانده است... مطابق اعتقاد كانت اگر روزي از دين بيرون رفت از اخلاق بيرون نمي رود.“ [8]

البته در اينجا اشكال پيش مي ايد كه اگر اخلاق ناظر به هيچ اجر و پاداشي نيست چه انگيزه و ضمانت اجرائي براي انجام ان وجود دارد كانت متوجه اين اشكال شده و در پي توجيه ان برامده, او ميگويد:

” من تا الان بگونه اي سخن گفته ام كه راه فضيلت را از سعادت جدا ميكردم فضيلت در اين بود كه انسان كار را انجام دهد نه به قصد سعادت و لذا راه فضيلت از راه سعادت جدا شد هر كه به راه سعادت مي رفت چون به راه سعادت مي رفت از فضيلت دور مي شد و هر كس به راه فضيلت مي رفت از راه سعادت دور مي شد اما يك نكته وجود دارد و ان اينكه خدا راضي نمي شود كه فضيلتمندان همان سعادتمندان نشوند و سعادتمندان همان فضيلتمندان نباشند. كانت معتقد است دنيا با اخرت اين فرق عمده را دارد كه در دنيا هيچ فضيلتمندي سعادتمند نيست و هيچ سعادتمندي فضيلتمند نيست اين دوگانگي مسير در دنيا جاري است هر كه بخواهد اهل فضيلت باشد واقعا از سعادت چشم بپوشد و هر كه مي خواهد اهل سعادت باشد طبعا از فضيلت چشم مي پوشد, اما دوگانگي راه تا ابد با خيرخواهي خداوند منافات دارد از اينرو خداوند عالم ديگري بنام عالم اخرت درست كرده و در ان عالم فضيلتمندان همان سعادتمندان و سعادتمندان همان فضيلتمندان اند. “ [9]

نكته مهم ديگر در مباحث كانت بحث مطلق بودن اراده نيك در اخلاق است. كانت حاكميت اراده را اصل اعلاي اخلاق و يگانه اصل كليه قوانين اخلاقي و تكاليف متقابل مي داند بر عكس عدم حاكميت اراده منشا كليه اصول كاذب اخلاقيات است. [10]

در فرهنگ امروز غرب اخلاق نسبي است در عمل در حوزه اخلاقي اصول مطلق را بر نمي تابد ولي كانت اصولي را ذكر مي كند كه داراي كليت و ضرورت است اين اصول انگونه كه اقاي دكتر مجتهدي در كتاب خود بيان فرموده اند عبارتند از : [11]

1- چنان رفتار كن كه بتواني بخواهي دستور ناشي از عمل تو بصورت قانون كلي در ايد.

2- چنان رفتار كن كه انسان از ان جهت كه انسان است چه شخص تو و چه شخص ديگري هميشه غايت تلقي شود نه وسيله.

3- چنان رفتار كن كه گوئي اراده تو بايد دستور ناشي از عمل تو را به قانون كلي مبدل سازد.

با توجه به اين سه اصل به بررسي مباحثي از درسهاي فلسفه اخلاق كانت وعندالزوم در مواردي تطبيق بااخلاق اسلامي مي پردازيم. ذكر اين نكته نيز در اينجا لازم است كه مباحث كانت در حوزه اخلاق ضمن انكه از لحاظ مبنايي با انچه در فرهنگ اسلامي وجود دارد در تعارض است از طرف صاحبنظران اسلامي نيز مورد نقادي زيادي قرار گرفته است. [12]

ولي هدف از طرح برخي مباحث تطبيقي در اين گزارش رسيدن به نقاط مشترك در مورد پاره اي از دستورات اخلاق است كه كانت با شيوه خاص خود نيز به همانها رسيده است. در كتاب درسهاي فلسفه اخلاق امانوئل كانت در بحث تكاليف براي انسان چهار نوع تكليف را مشخص نموده است.

1- تكاليف انسان نسبت به خويشتن

2- تكاليف انسان نسبت به ديگران

3- تكاليف انسان در قبال موجودات ديگر

4- تكاليفي كه نسبت به طبقات خاص از افراد مطرح است.

1- تكاليف انسان نسبت به خويشتن

كانت بدنبال انست كه براي تبيين اين نوع تكاليف قواعدي را در اختيار قرار دهد كه بر اساس ان حوزه اختيار انسان در اعمالش نسبت به خويشتن را توضيح دهد گرچه انسان داراي ازادي و اراده است ولي اين ازادي و اراده را در مورد خويشتن چگونه مي تواند بكار گيرد خصوصا انكه در اينجا مزاحمتي براي ديگران ايجاد نمي كند و به حريم ديگري تعرضي ندارد. اولين اصلي كه كانت در اينجا مطرح مي كند اينست كه ” چنان رفتار كن كه هميشه قانون بر اعمال تو حاكم باشد... ان قاعده بنيادي كه انسان بايد رفتار خود را بر اساس ان مشخص كند عبارتست از: تطبيق اعمال ازادانه با غايات ذاتي انسانيت, پس من نبايد تابع تمايلات خود باشم بلكه بايد انها را تحت ضبط و ربط در اورم, كسي كه شخص خود را تابع تمايلات گرداند برخلاف غايت ذاتي انسانيت عمل كرده است زيرا او بعنوان يك موجود مختار نبايد تابع تمايلات باشد.“ [13]

مساله مهم ديگر كه در انديشه كانت مبنايي براي بيان تكليف انسان نسبت به خويشتن است اصل احترام بخود است در اين مورد نيز كانت مي گويد: ” اصل تكاليف انسان نسبت به خويشتن خويش از باب ترحم بخود نيست بلكه از باب احترام بخود است يعني اعمال ما بايد با شرافت انساني منطبق باشد بعبارت ديگر همانطور كه در علم حقوق امده كه هيچكس نبايد خطا كند, ميتوان گفت به هيچكس زيان مرسان يا مخواه كه طبيعت انساني را كه در خود تو است جريحه دار سازي. “ [14]

با توجه به نكات فوق الذكر كانت مساله مراقبت و محاسبه نفس را كه در مباحث اخلاق اسلامي بسيار به ان سفارش شده است مطرح مي كند و از اين جهت شگفت انگيز است كه غايت ديدگاه اخلاقي يك فيلسوف غير مسلمان چگونه در بحث تكليف انسان نسبت به خويشتن به چنين امر مهمي ختم مي گردد. امام موسي كاظم (ع) در روايتي مي فرمايند: ” ليس منا من لم يحاسب نفسه كل يوم “ كسي كه هر روز نفس خويش را مورد محاسبه قرار ندهد از ما نيست. [15]

كانت نيز در اينجا مي گويد: ” پژوهش در احوال خويشتن بايد امري دائمي و متصل باشد عمل خودپژوهي در واقع عمل خاصي است كه استمرار ان بسيار دشوار است ما بايد مراقبت دائمي نسبت به اعمال خود داشته باشيم ،اعمال ما هميشه بايد تحت مراقبت ويژه اي قرار داشته باشند كه مراقبت اخلاقي ناميده مي شود اين مراقبت بايد پيوسته ناظر بر خلوص عقايد و دقت اعمال ما باشد. “ [16]

كانت در ذيل مباحث تكاليف انسان نسبت به خويشتن 16 موضوع را مورد بررسي قرار داده است كه استدلال وي از منظر عقلي به اقناع خواننده منجر مي شود در بين اين 16 موضوع بنظر من موضع كانت در خصوص دو مساله قابل تحسين بيشتري است زيرا با ظرافت بسيار بالايي ان را بررسي نموده است.

الف: در خصوص تكاليف انسان نسبت به بدن خود و مساله محكوم نمودن خودكشي.

ما در دستورات اسلام ايات و روايات زيادي براي حرمت اضرار به نفس و خودكشي داريم ولي كمتر توضيحي عقلاني در متون اسلامي وجود دارد كه در كنار اين حكم ديني ،فلسفه انرا براي شخص تبيين نمايد كه خدا مي فرمايد: ” لا تلقوا بايديكم الي التهلكه“ كه بنظر ميرسد مباحث كانت مي تواند فلسفه خوبي براي حرمت اضرار بنفس و محكوميت خودكشي باشدو مورد استفاده قرار گيرد، وي در اين خصوص مي گويد:

” خودكشي به اين دليل ممنوع و منفور نيست كه حيات بايد يك خير عالي تلقي شود ،چه در اين صورت ممكن بود كه هر كس خودكشي را بعنوان وسيله دست يافتن به خير عالي تلقي كند طبق قاعده بصيرت, خودكشي بهترين وسيله مي بود كه انسان ميتوانست بواسطه ان خود را از سر راه بردارد اما طبق قاعده اخلاق تحت هيچ شرايطي اينكار مجاز نيست زيرا اين عمل به معناي انهدام انسانيت است و انسان را نازلتر از حيوانات قرار مي دهد. “ [17]

در جاي ديگر عمل خودكشي را مستوجب مجازات و عقوبت ذكر مي كند كه از طرف خداوند در مورد شخص مي تواند اعمال گردد.

” ما تحت شرايط و اهداف خاصي به جهان امده ايم اما كسي كه خودكشي مي كند بر خلاف غايت خالق خود عمل مي كند او مانند كسي كه مسئوليت خود را رها كرده است از اين جهان به جهاني ديگر مي رود پس او را بايد بعنوان كسي كه عليه خدا طغيان كرده است تلقي كرد... خدا مالك ما و ما ملك او هستيم و حكمت و بصيرت او حافظ و مراقب ما است كسي كه تحت تكفل يك سرور خيرانديش قرار دارد اگر برخلاف اهداف او عمل كند مستحق مجازات است... و اما خودكشي عملي است منفور و غير مجاز نه به اين دليل كه خدا انرا منع كرده بلكه بر عكس چون عملي است منفور بموجب اينكه ذاتا فاقد ارزش و اعتبار است خدا انرا منع كرده است پس بر تمام علماي اخلاق است كه زشتي باالذات عمل خودكشي را نشان دهند, عموما كساني دست به خودكشي مي زنند كه تصويري مجعول از سعادت در ذهن خود ساخته اند.“ [18]

ب: تكليف انساني نسبت به تمايلات جنسي

مباحث كانت در رابطه با تمايلات جنسي و حد و حدود ان فوق العاده جالب است و استدلالهاي او در تبيين ممنوعيت برخي از انحرافات جنسي بر عمق جان مي نشيند. گرچه كانت مسلمان نيست ولي ثمره مباحث او بهترين تفسير عقلاني را براي توجيه فلسفه احكام اسلام در خصوص تمايلات جنسي مطرح نموده است كانت موارد انحراف جنسي را از باب تحقير شدن انسان و تبديل به شي’ شدن و وسيله اي براي ارضاي تمايلات حيواني محكوم مي نمايد. در قران مجيد سوره اسرا’ ايه 32 مي فرمايد: ” و لا تقربوا الزني انه كان فاحشه و سا’ سبيلا “ به زنا نزديك نشويد كه عمل بسيار زشت و بد راهي است.

كانت در محكوميت رابطه نامشروع جنسي مي گويد:

” جايز نيست كه انسان خود را بعنوان شي’ براي ارضاي ميل جنسي شخص ديگري در اختيار كسي قرار دهد زيرا در اين صورت شخصيت او خدشه دار شده است, انسانيت او بخطر افتاده است و اين نقص انسانيت است كه كسي بعنوان شي’ و بعنوان وسيله ارضاي ميل جنسي مورد استعمال واقع شود اين نحوه ارضا كردن ميل جنسي عبارتست از: هرزگي جنسي به اين عنوان كه كسي قصد كسب منفعت , ميل جنسي ديگران را ارضا, كند و اين چيزي است كه براي هر دو جنس مخالف ممكن است. شرم اور است كه انسان براي كسب پول در مقابل ارضاي تمايل جنسي ديگران براي خود قيمت تعيين كند و شخص خود را كرايه دهد. پس اصل اخلاق اينست كه انسان ملك خود نيست و حق ندارد با بدن خود هرطور مي خواهد عمل كند زيرا چون بدن او متعلق به شخص اوست از اين طريق شخصيت خود را فاسد كرده است اما انسان نمي تواند شخص خود را به شي’ تبديل كند و اينكاري است كه در هرزگي جنسي رخ مي دهد پس اين نحوه ارضاي تمايل جنسي اخلاقا جايز نيست. “ [19]

كانت تنها صورت جايز استمتاعات جنسي را از طريق ازدواج صحيح مي داند و در اين رابطه مي گويد: تنها شرط اينكه انساني حق داشته باشد ميل جنسي خود را ارضا’ كند اينست كه انسان حق داشته باشد بر تمام وجود شخص ديگر احاطه يابد حق تصرف در كل شخصيت كسي شامل تمام موقعيت ها و سعادت و خوشي هاي ان شخص مي شود... اما من حق تصرف در تمام شخصيت ديگري را از كجا بدست اورده ام؟ از انجا كه چنين حقي را در مورد كل شخص خود به او داده ام چنين مبادله اي فقط در ازدواج رخ مي دهد... پس ازدواج تنها وسيله اي است كه ميتوان از طريق ان ميل جنسي را ارضا كرد. “ [20]

كانت مباحث بسيار جالبي نيز در خصوص ممنوع بودن و غير اخلاقي بودن ازدواج با محارم, استمنا’, لواط و عمل جنسي نسبت به حيوانات ذكر مي نمايد كه بدليل جلوگيري از اطاله كلام از ان صرفنظر مي گردد ولي ذكر اين استدلالها در غير اخلاقي بودن از نظر كانت بويژه براي نسل امروز كه براي فهم معارف ديني تعقل گرا مي باشد بخلاف نسل گذشته كه بيشتر اعتقادات خود را بر پايه تعبد مي گذاشت بسيار مفيد است و مي تواند از منظر يك فيلسوف صاحب عنوان كه جايگاهي رفيع در فلسفه دارد عامل اطمينان بخشي بر اساس عقلانيت در كنار شرع مقدس اسلام مورد عنايت و حتي در مباحث اخلاق اسلامي در دانشگاهها مورد استفاده قرار گيرد.

2-تكاليف انسان نسبت به ديگران

كانت در بحث تكاليف انسان نسبت بديگران دو نوع تكليف را ذكر مي نمايد.

الف: تكاليف مربوط به اراده خير يا خيرخواهي

ب : تكاليف مربوط به مسئوليت يا عدالت

با نگاهي به متون اسلامي نيز در ميابيم كه توصيه بزرگان دين اسلام نيز در هر دو حوزه مي باشد. اميرالمومنين در نامه 53 به مالك اشتر مي فرمايد: ” الناس صنفان: اما اخ لك في الدين و اما نظير لك في الخلق “ مردم دو گروه هستند يا برادران ديني تو هستند كه باعتبار هم كيش بودن بايد نسبت به انها مسئوليت و وظيفه خويش را انجام دهي و يا اگر برادر ديني تو نيستند در انسانيت با تو شريكند و بعنوان حقوق بشر بايد وظايف انساني را رعايت كني. امام سجاد در رساله الحقوق 51 حق را ذكر مي كند كه انسانها نسبت به همديگر بايد رعايت نمايند كه اين نوع مباحث با بحث كانت در خصوص تكليف منطبق است. برخي از معروفترين حقوقي كه حضرت در اين رساله بيان مي فرمايند عبارتست از : حق رعيت, شاگرد, معلم, همسايه, رفيق, شريك, فرزند, پدر, مادر, همسر, دشمن, همنشين, پيشنماز, موذن, بزرگسالان, كوچكسالان, سائل, همكيش, اهل ذمه.

كانت در ادامه مباحث خود در تكليف انسان نسبت به ديگران 14 موضوع را ذكر مي نمايد كه مهمترين انها صداقت مي باشد كه انرا مهمترين تكليف اخلاقي انسان در قبال ديگران مي داند ولي در نقطه مقابل صداقت در مورد دروغگو’ي مي گويد : اما دروغ خواه نتيجه خوب داشته باشد و خواه نتيجه بد اصولا رذيلت است زيرا صورتي از شرارت است و حتي از اين جهت كه ماده شرارت را فراهم مي كند پستي و رذالت ان بيشتر است زيرا شرارتها از طريق دروغ تحقق مي يابد. “ [21]

كانت در مورد تعريف دروغ مي گويد : ” چنين نيست كه هر خلاف واقعي دروغ باشد بلكه دروغ هنگامي است كه انسان به ديگري وانمود مي كند كه مي خواهد افكارش را براي او بازگو كند, دروغ عامل حقارت انسان است زيرا در جريان دروغ انسان وانمود مي كند كه مي خواهد درون خود را بروز دهد اما اينكار را نمي كند پس در كار دروغگوئي انسان پيمان شكني كرده و حقوق انسانيت را نقض كرده است. “ [22]

البته بحث صداقت در كتب اخلاق اسلامي به تفضيل مورد بحث و تاكيد قرار گرفته است و هيچكس در توصيه اديان توحيدي به ان شك و ترديدي ندارد ولي در مورد جزئياتي از نظريه كانت اختلاف وجود دارد بعنوان مثال كانت دروغ مصلحت اميز را جايز نمي داند ولي در متون اسلامي در مواردي كه صداقت مورد سو’ استفاده قرار گيرد دروغ تجويز گرديده است بعنوان مثال اگر راست گفتن ما منجر به قتل يك انسان بي گناه گردد دروغ گفتن بر حفظ جان انسان بي گناه جايز است زيرا قاعده كلي اينست كه راستگوئي كه مفيد باشد حسن است. استاد مصباح يزدي در اين خصوص مي فرمايند:

” بنابراين انجا كه راست گفتن باعث قتل نفس محترمه اي مي شود اين از تحت عنوان الصدق المفيد للمجتمع خارج مي شود بعني ان حكمي كه مال مفيد هست بر اين موضوع حمل نمي شود پس انچه اصالتا حكم براي ان ثابت است هيچ تغيير نمي كند يك عنوان انتزاعي است كه هر جا تحقق يابد حكمش را خواهد داشت. “ [23]

3- تكاليف انسان در قبال موجودات ديگر

در مورد تكليف انسان در برابر حيوانات كانت اين مساله را بصورت غير مستقيم بعنوان اينكه رعايت حقوق حيوانات به انسان ختم مي شود مورد بررسي قرار داده زيرا حيوانات مانند وسيله اي در اختيار انسان هستند و مراعات تكليف در قبال انها مراعات تكليف در قبال انسانها است. كانت مي گويد: ” اگر كسي سگ خود را بكشد به اين دليل كه نمي تواند غذاي انرا فراهم كند خلاف تكليف خود نسبت به سگ عمل نكرده است زيرا سگ نمي تواند در اين مورد قضاوت كند فقط از اين طريق به نفس خيرخواهي و انسانيت زيان زده است زيرا خيرخواهي تكليفي است كه او در قبال انسانيت دارد براي اينكه انسانيت انسان خدشه دار نشود نبايد در مورد حيوانات بي رحمي كند زيرا اگر نسبت به حيوانات بي رحم باشد در مورد انسانهاي ديگر نيز چنين خواهد بود. “ [24]

كانت در مورد اشيا’ بي جان هم سخن گفته و ويران نمودن اشيائي را كه ديگران مي توانند از ان استفاده كنند خلاف اخلاق مي داند. او مي گويد: ” هيچكس نبايد زيبائي طبيعت را ويران كند زيرا اگر خود او نتواند از پديده هاي طبيعي استفاده كند ديگران مي توانند از انها استفاده كنند... پس تمام تكاليف ما نسبت به حيوانات, موجودات و اشيا’ بطور غير مستقيم ناشي از تكاليفي است كه ما نسبت به انسانهاي ديگر داريم. “ [25]

در نهج البلاغه اميرالمومنين در مورد حمايت از حقوق حيوانات به مامور جمع اوري ماليات چنين مي فرمايد: ” و لاتوكل بها الا ناصحا شفيقا و امينا حفيظا غير معنف و لا مجحف و لا ملغب و لا متعب ثم احذر الينا مااجتمع عندك نصيره حيث امر الله به فاذا اخذها امينك فاو عز اليه الا يحول بين ناقه و بين فصيلها و لا يمصر لبنها فيضر ذالك بولدها و لا يجهدنها ركوبا و ليعدل بين صراحباتها في ذالك و بينها و ليرفه علي اللاغب و اليستان باالنقب و الظالع واليوردها ما تمر به من الغدر و لا يعدل بها عن نبت الارض الي جواد الطرق و ليروحها في الساعات و ليمهلها عند النطاف و الاعشاب.

در رساندن حيوانات انان را بدست چوپاني كه خيرخواه و مهربان و امين و حافظ كه نه سختگير باشد و نه ستمكار, نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند بسپار, سپس انچه از بيت المال جمع اوري شد براي ما بفرست تا در نيازهايي كه خدا اجازه فرموده مصرف كنيم هرگاه حيوانات را بدست فردي امين سپردي به او سفارش كن تا بين شتر و نوزادش جدايي نيفكند و شير انرا ندوشد تا به بچه اش زياني وارد نشود در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كنيد و مراعات حال شتر خسته يا زخمي را كه سواري دادن براي او سخت است بنمايد. انها را در سرراه به درون اب ببرد و از جاده هايي كه دو طرف ان علفزار است به جاده بي علف نكشاند و هر چند گاه شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند و هرگاه به اب و علف رسيد فرصت دهد تا علف بخورند و اب بنوشند. ( نامه 26 نهج البلاغه )

در كتابهاي فقهي در موارد متعددي حقوق حيوانات مطرح شده است. در احكام و مناسك حج نيز يكي از محرمات احرام كشتن حيوانات جاندار است كه خود به نوعي توجه دادن به رعايت حقوق حيوانات را مي رساند, در كتب روائي احاديث زيادي در اين خصوص داريم كه به يك مورد بعنوان نمونه اشاره مي گردد.

عن رسول الله (ص) : ” للدابه علي صاحبها سته خصال يعلفها اذا نزل و يعرض عليها الما’ اذا مر به و لا يضربها الا علي حق و لا يحملها ما لا يكلفها من السير الا طاقتها و لا يقف عليها فواقا “ [26]

صاحب حيوان بايد شش خصلت را رعايت كند: هنگامي كه از ان پياده شد به ان علف بدهد, هنگامي كه از اب عبور مي كند اجازه اب خوردن بدهد, او را مورد ضرب و شتم بي مورد قرار ندهد و بار سنگين بر او تحميل نكند و باندازه طاقت حيوان او را راه ببردواو را در حال بار كشي سر پا نگه ندارد

4-تكاليفي كه نسبت به طبقات خاصي از افراد مطرح است.

كانت در اين قسمت به تكاليف خاصي كه نسبت به طبقات خاصي از اجتماع وجود دارد پرداخته است و اين طبقات بر اساس سن و سال, جنس و موقعيت از همديگر تفكيك مي شوند كه البته اين تكاليف از تكاليف قبلي كه كانت در مورد انسانهاي ديگر گفته مشتق مي شود ولي فتح باب اين موضوع براي ما جالب است كه ما در متون اسلامي نسبت به طبقات مختلف اجتماع نيز تكاليف خاصي را مي بينيم, بعنوان مثال اميرالمومنين در خطاب خود به امام حسن (ع) در نامه 47 نهج البلاغه مي فرمايند: ” الله الله في الايتام “ سفارش به مراعات يتيمان . يا در نامه 53 به مالك اشتر مي فرمايد: ” واعلم ان الرعيه طبقات لا يصلح بعضها الا بعض و لا غني ببعضها عن بعض فمنها جنود الله و منها كتاب العامه و الخاصه و منها قضاه العدل و منها عمال النصاف و الرفق و منها اهل الجزيه و الخراج من اهل الذمه و مسلمه الناس و منها التجار و اهل الصناعات و منها الطبقه السفلي من ذوي الحاجه و المسكنه و كل قد سمي الله سهمه و وضع علي حده فريضه في كتابه او سنه نبيه عهدا منه عندنا محفوظ “

اي مالك بدان مردم از گروههاي گوناگون مي باشند كه اصلاح هر يك جز با ديگري امكان ندارد و هيچيك از گروهها از گروه ديگر بي نياز نيست. از ان قشرها, لشگريان خدا و نويسندگان عمومي و خصوصي, قضات دادگستري, كارگزاران عدل و نظم اجتماعي, جزيه دهندگان, پرداخت كنندگان ماليات, تجار و بازرگانان, صاحبان صنعت و پيشه وران و نيز طبقه پائين جامعه يعني نيازمندان و مستمندان مي باشند كه براي هر يك خداوند سهمي مقرر داشته و مقدار واجب انرا در قران يا سنت پيامبر تعيين كرده كه پيماني از طرف خداست و نگهداري ان بر ما لازم است.

نويسنده: دكتر سيد مهدي ساداتي نژاد

به نقل از مقاله.نت 

فهرست منابع

1- اسكروتن, راجر, كانت, ترجمه علي پايا, تهران, قيام, 1375.

2- دشتي, محمد, ترجمه نهج البلاغه, قم, مشرقين, 1379.

3- ري شهري, محمد, منتخب ميزان الحكمه, تلخيص سيد حميد حسيني, قم, دارالحديث, 1380.

4- كاپلستون, فردريك, كانت, ترجمه منوچهر بزرگمهر, تهران, انتشارات دانشگاه صنعتي شريف, 1360.

5- كانت, ايمانوئل, تمهيدات, ترجمه غلامعلي حداد عادل, تهران, مركز نشر دانشگاهي, 1367.

6- كانت, ايمانوئل, درسهاي فلسفه اخلاق, ترجمه منوچهر صانعي دره بيدي, تهران, نقش و نگار, 1378

7- كرم, يوسف, فلسفه كانت, ترجمه محمد محمد رضائي, قم, مركز مطالعات و تحقيقات اسلامي, بي تا.

8- مجتهدي, كريم, فلسفه نقادي كانت, تهران, اميركبير, 1380.

9- مصباح يزدي, محمدتقي, دروس فلسفه اخلاق, تهران, اطلاعات, 1370.

10- ملكيان, مصطفي, تاريخ فلسفه غرب, جلد سوم, قم, پژوهشكده حوزه و دانشگاه, 1379.












1- يوسف, كرم, فلسفه كانت, ترجمه محمد محمد رضائي , ص 11 پيشگفتار مترجم.

1- فردريك،كلپلستون،كانت،ص210.

2- كريم،مجتهدي،فلسفه نقادي كانت،ص 106.

1- ايمانوئل كانت , تمهيدات , ترجمه غلامعلي حداد عادل , ص 7.

2 - همان،ص8.

3- همان.

1- راجر اسكروتن , كانت, ترجمه علي پايا, ص 42. [7]

2- مصطفي, ملكيان, تاريخ فلسفه غرب, جلد سوم, ص 179.

1- همان, ص 162.

2- فردريك كاپلستون, پيشين, ص 192.

3- كريم مجتهدي, پيشين, ص 114- 110.

4- بعنوان نمونه مراجعه شود به كتاب محمد اخوان, اخلاق كانت و اخلاق اسلامي, قم, اشراق, 1373.

1- كانت ،درسهاي فلسفه اخلاق,ترجمه منوچهر صانعي دره بيدي، ص 168.

2- همان, ص 171.

3- محمد, ري شهري, منتخب ميزان الحكمه, ص 139, حديث 1575.

4 - كانت ،درسهاي فلسفه اخلاق, ص 172.

1- همان, ص 205.

2- همان, ص 208.

1- همان, ص 224.

2- همان, ص 225.

1 - ايمانوئل كانت, درسهاي فلسفه اخلاق, ص 309 .

2- همان, ص 307.

3- محمد تقي, مصباح يردي, دروس فلسفه اخلاق, ص 188.

1- ايمانوئل, كانت, درسهاي فلسفه اخلاق, ص 323.

2- همان, ص 325.

1- محمد, ري شهري, پيشين, ص 158. [26]









© کپی رایت توسط .:مقاله نت.: بزرگترين بانك مقالات دانشجويي کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت و گردآورندگان و نويسندگان مقالات است.)
برداشت مقالات فقط با ذکر منبع امکان پذیر است.

نوشته شده در تاریخ: 1386/1/12 (278 مشاهده)


موضوع: سياسي
نویسنده: دكتر سيد مهدي ساداتي نژاد
تاریخ درج دوشنبه 18 تير 1386
کلیدواژه ها: كانت

آخرین مقالات سایت:

جستجو: در


  بحث روز


  آخرین مطالب سایت



موضوع بندی اخبار

ویژه ها

موضوع بندی مقالات


  تبلیغات

سرمایه ذوق اهل این آبادی ملاعلی فاضل نصرابادی (سروده عبدالجبار کاکاوند در جریان کنگره فضل نبی در سفیدشهر )

الهی برآید از آن دوده دود

که نام محمد برد بی درود

ملافضل علی نصرابادی


 ملافضل علی نصرابادی؛ شاعر بی بدیل سفیدشهر  


فرقی نکند برای ما، به جان اصغـــر

عشق است ابوالفضل وحسین وعلی اکبر

سفیدشهر  همدل و یکصدا


مجمع فرهنگی سفیدشهر منتشر کرد:

پس از چاپ کتاب تاریخ سفیدشهر و ستارگان سپهر سفیدشهر، اینک کتاب

 گلچین مثنوی مجلس افروز منتخبی از اشعار مثنوی مجلس افروز چاپ و روانه بازار شد. 

ناشر : انتشارات مجلس افروز 

قیمت 3500تومان با تخفیف،

محل عرضه:  فروشگاه ولایت،جنب مسجد جامع سفیدشهر 03154833092


سامانه پیام کوتاه مجمع فرهنگی سفید شهر به شماره 30007093 راه اندازی شد .منتظر انتقادات و پیشنهادات همشهریان عزیز هستیم.


سفیدشــــهر، دیار ملافضل علی نصرابادی

سفیدشهر؛  شهر طلای سپید


"فروشگاه فرهنگی ولایت "اولین مرکز فروش  کتاب و محصولات فرهنگي سفیدشهر:  انواع كتاب، سي دي مذهبي،نوشت افزار و ...

 آدرس:  جنب مسجد جامع سفیدشهر



  نظرسنجی

مراسم سوگوای عصر عاشورای سفیدشهر چگونه است ؟
نیازبه همدلی و وحدت دارد
خیلی خوب است
بسیار عالی است
می تواند بهتر از این باشد

نمایش نتیجه


  آمار سایت

آنلاین: 2 نفر
زمان بارگزاری این صفحه: 0/09 ثانیه

جهت مشاهده جزئیات بیشتر از آمار سایت کلیک کنید.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت، متعلق به مجمع فرهنگی سفیدشهر می باشد.| برداشت مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد. | info@SefidShahrMF.ir


طراحی و پیاده سازی: فرتک -فکور رایانه توسعه کویر