خامس آل عبا در كربلا شد
شهيد از دست ظلم اشقيا
شد علي اكبر شهيد از ظلم ملعون يزيد
هر دو دست حضرت عباس شداز تن جدا
اصغر بي شير را كشتند به تير از ظلم كين
تيربر حلقش زدند و در زمين نينوا
آن لعيناني كه نامد شرمشان
از حسين خامس آل عبا
تازه داماد حسين از تيغ كين
شد شهيد و دست و پا اندر حنا
جمله اعوانان اولاد رسول هاشمي
كشته گرديدنددر نزد حسين در كربلا
زينب و كلثوم هم از تشنگي و قحط آب
ميزدند بر فرق ميگفتند خدا
شد سكينه نزد بابش شكوه كرد
گفت اي بابا رسان آبي به ما
چون حسين ديدش سكينه تشنه است
از خجالت سر به پيش افكند گفتا اي خدا
من چه سازم با زنان از قحط آب
شرمسارم من ز روي طفلها
حق تعالي در جوابش گفت اي شاه شهيد
اجر تو اين است كه باشي شافع روز جزا
چون شنيد از حق ندائي با نويد
عرض كرد و اي خدا من راضيم از اين بلا
اي خرد جانت بقربان حسين ابن علي
گريه كن تا مي تواني بر شهيد كربلا
پيش واقعه
از بهرشام يثرب بطحا خراب شد
وز دست تشنگي دل زينب كباب شد
شمر لعين به تمناي ملك ري
در كربلا به قتل حسين پر شتاب شد
اكبر زبهر آب چه انگشتري مكيد
چشم مبارك پدرش پر ز آب شد
اصغر چو تير كينه به حلقوم اونشست
آهي كشيد كه عالم ادم كباب شد
زينب به شكوه گفت ببين يا محمدا
از بهر خواب اصغر كودك به خواب شد
شاه شهيد گفت به عباس كي اخا
عالم زظلم ظالم ملعون خراب شد
ناگه سكينه آمد و مشكي به روي دوش
گفت اي پدر زتشنگي جگر من كباب شد
عباس رفت كه تا آب آورد
ناورد آب عالم آبش سرابشد
پير خرد زآتش دوزخ مدار خوف
چون شافع توشافع يومالحساب شد
منبع کتاب تاریخ سفیدشهر