بسم الله الرحمن الرحیم | امروز: جمعه 31 فروردین 1403

موقعیت فعلی: بخش مقالات (برگشت به لیست)

امام خمینی (ره ) دستور دادند تا فردا سوسنگرد بايد آزاد شود نظرات خوانندگان(0)
لید مقاله:

مرحوم اشراقي داماد امام، از تهران با من تماس گرفت و خبرها را پرسيد. من گفتم قرار بر اين است که عمليات انجام شود و ظاهراً من اظهار ترديد کرده بودم که دغدغه دارم و ممـکن است عمليات انجام نشود، مگر اينکه امام دستور دهد. ايشان رفت با امام تماس گرفت، پيغام داد امام دستور دادند تا فردا سوسنگرد بايد آزاد شود و تيمسار فلاحي هم بايد مباشر عمليات باشد.


متن کامل:
سرویس دفاع مقدس ـ آزادسازی سوسنگرد به عنوان یکی از مهمترین مناطق اشغال شده توسط ارتش بعث عراق در آغاز جنگ تحمیلی از مهمترین مناسبتهای تاریخ دفاع مقدس است که آنگونه که باید به این حماسه وتبیین اهمیت آن پرداخته نشده است . حماسه ای که با فرمان ا مام خمینی و حضور پررنگ حضرت آیت الله خامنه ای که در آن زمان در کنار شهید دکتر مصطفی چمران نمایندگی حضرت امام در شورای عالی دفاع را بر عهده داشتند ، به یکی از کم نظیرترین پیروزی های نیروهای رزمنده آنهم در آن روزهای نا امیدی تبدیل گردید . در سالروز حماسه بزرگ آزادسازي سوسنگرد ، یاد و خاطره فداکاری و ایثار رزمندگان اسلام را گرامی می داریم و به ارواح مطهر شهیدان این حماسه عظیم درود می فرستیم.  
پاسداشت آن فتح بزرگ یاد آوری آن رشادتها و فداکاری هاست که به گوشه هایی از آن اشاره می کنیم.

سوسنگرد شهر عاشقان شهادت:

شهرستان مرزي دشت آزادگان شامل بخش هاي هويزه و بستان با مرکزيت شهر سوسنگرد بوده است. اين شهرستان در 55 کيلومتري غرب اهواز واقع است و تا بستان 30 کيلومتر و تا مرز چزابه 55 کيلومتر مي باشد. رودخانه کرخه از شمال آن گذشته و شعبه اي از کرخه به نام «رودخانه نيسان» از داخل شهر عبور کرده و شهر را به 2 قسمت تقسيم مي نمايد.

جمعيت دشت آزادگان بر اساس سرشماري سال 1355 تعداد 14000 نفر بوده است. مردم اين شهر عرب زبان و شيعه مذهب بوده و شغل عمده مردم آن کشاورزي مي باشد.

با پيروزي انقلاب اسلامي، رژيم بعث عراق کوشيد تا با فعال کردن دستگاه تبليغاتي و القاي افکار پان عربيسم و ارسال پول و سلاح و همچنين انجام عمليات هاي مين گذاري و انفجار پل ها و مراکز شهري و با استفاده از نارسايي هاي موجود در منطقه، وضعيت نامطلوب امنيتي و سياسي براي نظام اسلامي مان ايجاد نمايد که با درايت و مقاومت مردم ولايت مدار و انقلابي منطقه دشت آزادگان ناکام ماند.

محور چزابه ـ بستان ـ سوسنگرد ـ حميديه به اهواز از مهمترين محورهاي تجاوز دشمن بعثي براي تصرف اهواز و سپس اشغال خوزستان بود و لذا صدام به لشکر قدرتمند 9 زرهي عراق مأموريت اشغال سوسنگرد و تصرف اهواز را (به همراه لشکر 5 عراق از محور طلائيه- پادگان حميد) واگذار نمود.

با نگاهي به هدف گذاري عراق بنظر مي رسد که از مهمترين اهداف عراق در جنگ، اشغال خوزستان و در اشغال خوزستان نيز مهمترين عراق اشغال اهواز بوده است. لذا تلاش عراق در جبهه مياني (مناطق بستان و سوسنگرد) مهمترين و اصلي ترين تلاش است که در صورت موفقيـت، براي تحقـق همه اهداف خود تا حد بسيار زيادي اميـدوار مي شد و اگر شکست مي خورد در تحقق کل هدف ناکام و نااميد مي گرديد.

بنابراين اصرار عراق در اشغال شهرهاي بستان و سوسنگرد و حرکت به سمت اهواز بي دليل نبوده و اينکه بستان و سوسنگرد در چندين نوبت اشغال يا محاصره شده و توسط رزمندگان آزاد گرديده، بيانگر اهميت اين مهم براي 2 طرف جنگ است.

هر چند مقاومت در ساير محورها بخصوص در محور خرمشهر داراي اهميت فراوان است ليکن عدم موفقيت دشمن در محور بستـان- سوسنگرد- اهواز و مقاومت هاي صورت پذيرفتـه نقش بارز و تعيين کننده اي در شکست طرح دشمن جهت اشغال اهواز به عنوان مرکز استان داشته است. زيرا درصورتيکه دشمن موفق به اشغال اهواز مي شد چه بسا مقاومت در خرمشهر و آبادان آن شرايط و معناي عيني خود را پيدا نمي کرد.

حماسه هاي مقاومت رزمندگان اسلام در سوسنگرد موجب تقويت و ساماندهي مردمي و نظامي در ساير جبهه هاي جنوب خوزستان و نيز ناکامي دشمن در اين جبهه گرديد و بدين ترتيب طرح صدام براي اشغال خوزستان به شکست انجاميد. مهم ترين جبهه هاي اين منطقه بستان ـ سوسنگرد ـ چزابه ـ دهلاويه ـ ارتفاعات الله اکبر و هويزه بود.

حماسه ها و رشادت هاي بي نظير رزمندگان سلحشور اسلام متشکل از دريادلان بسيجي، ارتش قهرمان، سپاهيان سلحشور، جهادگران پرتلاش و غيورمردان ستاد جنگ هاي نامنظم سبب گرديد سوسنگرد به «شهر عاشقان شهادت» معروف شود.

برخي برجستگي هاي مهم جبهه سوسنگرد:

1-    مهمترين محور دشمن براي رسيدن به اهواز و در نتيجه اشغال خوزستان بود.

2-    اولين شهر در منطقه جنوب بود که در هفته اول تجاوز دشمن به جنوب، اشغال ولي با گذشت 3 روز آزاد گرديد. لذا سوسنگرد اولين شهري هم بود که در دوران دفاع مقدس از اشغال دشمن آزاد شد.

3-    پس از سد شدن پيشروي دشمن متجاوز در محور جنوب غربي (خوزستان) دشمن مجدداً با هـدف تصرف اهواز و دورزدن مقاومت هاي جنوب استان (خرمشهر و آبادان) در 23 آبان ماه با قواي سنگين و بيشتري براي اشغال سوسنگرد اقدام نمود. در واقع مقاومت در سوسنگرد از اهميت ويژه اي برخوردار بود زيرا چنانچه مقاومت در اين منطقه صورت نمي گرفت، اهواز سقوط کرده و مقاومت در خرمشهر و آبادان نيز معني پيدا نمي کرد. بعبارتي اهميت مقاومت در سوسنگرد از لحاظ حماسي و نظامي کمتر از حماسه مقاومت در خرمشهر نبود. (در خرمشهر 34 روز مقاومت بود، اما در سوسنگرد 4 ماه)

4-    حضور متعدد و نقش بي بديل مقام معظم رهبري به عنوان نماينده حضرت امام(ره) در کمک رساني و اعزام نيرو به سوسنگرد و نهايتاً رفع حصر و آزادسازي آن از ديگر ويژگي هاي برجستــه اين خطّه از دفاع مقدس مي باشد.

5-    عليرغم کارشکني ها و تعلل بني صدر خائن در اعزام نيروهاي کمکي به سوسنگرد جهت دفاع از شهر، مقاومت جانانه 3 روزه رزمنـدگان اسلام در داخل شهر بـه محاصره در آمده، در نوع خود بسيار بي نظير مي باشد.

6-    حضور گسترده و حماسي عشاير قهرمان عرب بومي در دفاع از شهر و از طرفي جنايات بي رحمانه ارتش بعث در کشتار مردم بي دفاع عرب منطقه (وجود 1200 شهيد در شهرستان سوسنگرد)، پوچي تبليغات کاذب و شعارهاي عوام فريبانه صدام عفلقي در طرح نبرد قادسيه، آزادسازي اعراب و دفاع از خلق عرب را به اثبات رسانيد.

7-    اولين عمليات مشترک موفق ارتش، سپاه، نيروهاي مردمي و جهاد در اين منطقه صورت پذيرفت.

8-    تصرف سه شهر مهم غرب خوزستان يعني آبادان، خرمشهر و سوسنگرد از اهداف مهم دشمن بود. که آبادان محاصره و خرمشهر به اشغال دشمن درآمد ولي سوسنگرد پس از مدت کوتاهي آزاد گرديد.

9-    از 7 فرمانده سپاه سوسنگرد در دوران جنگ 6 نفر از آن ها در دفاع مقدس به شهادت رسيدند: شهيدان حبيب اله شريفي- محمد رضا پورکيان- حميد معينيان- غلامحسين بسطامي- اسماعيل دقايقي و علي هاشمي.

خاطره مقام عظماي ولايت آیت الله  خامنه اي از شکست حصر و آزادسازي سوسنگرد (3 مهر 1363):
داخل سوسنگرد تقريبا کسي را نداشتيم. به مردم گفته بوديم تخليه کنيد، نيروهاي ارتش و سپاه و جنگهاي نامنظم (تحت فرماندهي شهيد چمران) هم کم بودند. البته تعدادي از بچه‌هاي افسر نيروي هوايي که با ميل و رغبت داوطلب جنگ شده بودند آنجا بودند. مدافعين شهر سوسنگرد همين عده قليل بودند... گمان نمي‌کنم تعداد نيروها به 200نفر هم مي‌رسيد. يقين داشتيم اگر عراقي‌ها سوسنگرد را بگيرند همه بچه‌ها قتل عام خواهند شد.

عصر 23‌آبان و روز جمعه بود و ما در تهران جلسه شوراي‌عالي دفاع داشتيم. قبل از آنکه بروم جلسه، سرهنگ سليمي با اضطراب تماس گرفت که سوسنگرد به شدت در فشار و آتش فراوان است و بچه‌ها استمداد مي‌کنند، کاري هم که قرار بود انجام بگيرد، نگرفته. با فرمانده لشکر92 توافق کرده بوديم به کمک بچه‌ها بروند اما هيچ مقدماتي براي آن فراهم نشده بود. جلسه شورا تشکيل شد، متوجه شديم بني‌صدر از جريان مطلع است و در اتاق ديگري با فرماندهان نظامي مسئله سوسنگرد را بررسي مي‌کردند... در جلسه شوراي دفاع مطرح کردم که اگر شهر را بگيرند اين بچه‌ها شهيد خواهند شد. خسارت شهادت بچه‌ها از خسارت گرفتن شهر بيشتر است. چون ما شهر را دوباره پس خواهيم گرفت اما بچه‌ها را به‌دست نمي‌آوريم ولذا فکري بکنيد. بني‌صدر گفت من دنبال اين قضيه هستم و من ديگر خاطرم جمع شد.

يک روز بچه هاي داخل شهر به ما تلفني خبر دادند که ما اينجا هيچ آذوقه نداريم، امّا سوپرمارکت هاي شهر که مال خود مردم است و مردم در آنها را بسته اند و رفتند، يک چيزهايي دارد... لکن ما حاضر نيستيم چون مال مردم است و راضي نيستند! من ديدم که واقعاً اين ها فرشته اند و اصلاً به اين ها بشر نمي شود گفت، زيرا سوپرمارکتي را که صاحب آن گذاشته از شهر فرار کرده و الان هم اگر بفهمد سروان نيروي هوايي از شهر و خانه اش دفاع مي کند و مي خواهد از آن استفاده کند با کمال ميل حاضر است خودش برود و با احترام به آنها بدهد. اين جوان هاي پاک و فرشته صفت واقعاً حاضر نبودند از اين ها استفاده کنند.

صبح يکشنبه رفتم اهواز. از آشفتگي و کلافه بودن بچه‌ها، فهميديم که هيچ کاري انجام نشده، خيلي اوقاتم تلخ شد... در اين بين بني‌صدر از دزفول با من تماس گرفت، گفتم چنين وضعي است و بچه‌ها هيچ کاري نکردند و تو دستوري بده! گفت: دستور مي‌دهم، مشغول شوند و کار کنند.
ما رفتيم ستاد لشکر92... مشکل عمده ما نيرو بود. لشکرهايمان محدود بود. به قول لشکري‌ها منها بودند... هم تجهيزات کم داشت هم نيرو. تجهيزات را مي‌شد فراهم کرد اما نيرو را نه. قرار شد تيپ 2 لشکر 92، که قبلا در دزفول بود و حالا مأمور شده بود به اهواز بيايد، از خط عبور کند. بنابراين تنها نيروي حمله‌ورمان تيپ لشکر92 بود.

... قرار شد نيروهاي سپاه همراه ارتش بروند. مثلا يک گردان ارتشي100 تا سپاهي را بگيرد... فرمانده سپاه جواني به نام رستمي و اهل سبز‌وار بود و شهيد شد. پسر بسيار خوبي بود و جزو چهره‌هاي فراموش نشدني من. تعدادي نيروهاي نامنظم هم در اختيار شهيد چمران بود و قرار بود جلوتر از همه بروند و خط‌شکن‌هاي اول باشند. تعدادشان زياد نبود اما شهيد چمران مي‌توانست کارايي زيادي به آنها بدهد. اين برنامه‌اي بود که ما داشتيم و خيالمان هم راحت شد.

ساعت حمله، علي‌الطلوع 26‌آبان‌ماه. شب عمليات جزو شب‌هاي خاطره‌انگيز من است. شب عجيبي بود. من بودم و شهيدچمران و سرهنگ سليمي و جوان ديگري به نام اکبر که از محافظان شهيد چمران بود. تا ساعت12-11 صحبت کرديم و بعد رفتيم بخوابيم و آماده شويم براي حرکت. تازه خوابم برده بود که چمران آمد پشت در اتاق و محکم در مي‌‌زد که فلاني بلند شو!

گفتم: چه شده؟
گفت: طرح به هم خورد. از دزفول خبر دادند که تيپ 2 لشکر92 را نياز داريم و نمي‌توانيم بدهيم.
يعني نيروي حمله‌ور اصلي! من خيلي برآشفته شدم که چرا اين کار را مي‌کنند. اين به جز اذيت‌کردن و ضربه‌زدن کار ديگري نيست. تلفن کردم به فرمانده نيروهاي دزفول. تيمسار ظهيرنژاد آنجا بود.

گفتم: چرا اين دستور را داديد؟
گفت: دستور آقاي بني‌صدر است و علت هم اين است که اين تيپ را براي کار ديگري به اهواز آورديم و اگر بيايد آنجا منهدم مي‌شود. اين تيپ خوبي است و ما از ترس انهدام آن نمي‌خواهيم آن را وارد عمليات کنيم. مگر به امر.

مگر به امر يعني اينکه دستور ويژه‌اي از طرف فرماندهي بيايد که برو. من گفتم اين نمي‌شود. اول اينکه چرا منهدم شود، کما اينکه فردا لشکر آمد و منهدم نشد. بعد هم اينکه چه کاري مهم‌تر از سوسنگرد؟ و اگر اين تيپ نيايد يعني تعطيل شدن اين عمليات و بايد بيايد. قرص و محکم گفتم شما به آقاي بني‌صدر هم بگوييد که بايد بيايد و دستور را لغو کنيد.

مرحوم چمران تماس گرفت و عين همين‌ صحبت‌ها که بايد تيپ2 لشکر92 بيايد را به بني صدر گفت. بني صدر هم قولکي داد که دستور دهد تيپ بيايد.

چيزي که خيلي به کمک ما آمد پيغام مرحوم اشراقي بود. سر شب مرحوم اشراقي داماد امام، از تهران با من تماس گرفت و خبرها را پرسيد. من گفتم قرار بر اين است که عمليات انجام شود و ظاهراً من اظهار ترديد کرده بودم که دغدغه دارم و ممـکن است عمليات انجام نشود، مگر اينـکه امام دستور دهد. ايشان رفت با امام تماس گرفت، پيغام داد امام دستــور دادند تا فردا سوسنگرد بايد آزاد شود و تيمسار فلاحي هم بايد مباشر عمليات باشد.

من اين را نگفته بودم چون دير وقت بود. شايد هم فکر مي‌کردم که صبح بگويم. وقتي که اين مسئله پيش آمد گفتم حالا وقتش است که اين پيغام را بدهم. نشستم 2نامه نوشتم. يکي ساعت يک و نيم به سرهنگ قاسمي، فرمانده لشکر92، نوشتم که داماد حضرت امام، از قول امام، پيغام دادند که فردا بايد حصر سوسنگرد شکسته شود و اگر تيپ دو نباشد اين کار انجام نمي‌شود. به تيمسار ظهيرنژاد گفتم و ايشان هم قول داده که با بني صدر صحبت کند، تيپ بيايد و شما هم آماده باشيد که تيپ را به کار بگيريد. مبادا به خاطر پيغامي که سرشب آمده، تيپ را از دور خارج کنيد. نامه را دادم به دست يکي از برادرها و گفتم اين نامه را مي‌بري و اگر سرهنگ قاسمي خواب هم بود از خواب بيدارش مي‌کني و نامه را به دستش مي‌دهي.

يک نامه هم براي سرتيپ فلاحي با همين مضمون نوشتم با اين اضافه که امام گفتند سرتيپ فلاحي هم بايد در جريان عمليات باشند و نظارت کنند. اين ماجرا را هم نوشتم که مي‌خواستند تيپ را از ما بگيرند و گفتيم که بايد تيپ باشد و شما مسئول هستيد که اين را بگيريد و کار کنيد.
هر دو نامه را به شهيد چمران دادم و گفتم شما هم بنويس که نظر هردويمان باشد. ايشان هم پاي هر کدام يک شرح دردمندانه‌اي نوشتند. ايشان هم که مي‌دانيد خيلي ذوقي و عارفانه مي‌نوشتند. من خيلي قرص و محکم نوشتم او خيلي دردمندانه. گفتم هر کس بخواند دلش مي‌سوزد. ساعت2 هم نامه دوم را براي سرتيپ فلاحي فرستادم.

خيالم راحت بود که کار انجام مي‌شود اما باز هم دغدغه داشتيم. بارها شده بود که کار تا لحظات آخر رسيده بود و به‌دليلي تعطيل شده بود. صبح زود که براي نماز بلند شدم، ديدم اوضاع خوب است. ساعت 5 صبح تيپ2 از خط عبور کرده بود. همان زمان که نامه را دريافت کردند، مشغول شدند و بعد از دريافت نامه حرکت کرده بودند.

اگر قرار بر اين بود که «به‌امر» کار کنند، تا آن آقا (بني‌صدر) از خواب بلند شود به او بگويند و «به امري» منتهي شود، دستور ساعت9 صادر مي‌شد و ساعت11 عمليات ناموفقي انجام مي‌شد که قطعا شکست مي‌خورديم.

ما که رفتيم (منطقه)، جنگ دور گرفته بود و نيروهاي ما پيش رفته بودند و حدود ساعت 10:30 بود که ظهيرنژاد به همراه نيروهايش هم آمدند و رفتند جلو. ما مي‌رفتيم و در واحدهاي عقبه و درگير پياده مي‌شديم و با آنها صحبت مي‌کرديم. احوالشان را مي‌پرسيديم، خبر مي‌گرفتيم. دائماً مي‌گفتند که خبرها خوب است و پيش‌بيني مي‌شد ساعت2:30 ما وارد سوسنگرد شويم.

نامه سرنوشت ساز:

«سرکار سرهنگ قاسمي
فرمانده لشکر 92 زرهي اهواز
با سلام
شنيدم تيمسار ظهيرنژاد به شما تلفن کردند که تيپ 2 وارد عمل نشود مگر بنا به امر و منظورشان امر آقاي رئيس جمهور است.
من اين عدول از تصميم عصر را قابل توجيه نمي دانم. اين به معناي تعطيلي يا به ناکامي کشاندن عمليات فردا است.
استعداد دشمن چنان است که آن 2 گروهان پياده، ياراي کار درستي در برابر آن ندارند و اگر تيپ وارد عمل نشود در حقيقت تک انجام نگرفته است. صبح اگر براي تصميم نهايي بخواهيم منتظر آمدن تيمسار ظهيرنژاد بمانيم، وقت خواهد گذشت.

جوانان ما در سوسنگرد حداکثر تا صبح مقاومت خواهند کرد و صبح زود اگر ما قدري بار دشمن را سبک نکنيم همه نابود خواهند شد و  شهر کاملا سقوط خواهد کرد.
خلاصه اين که به نظر و تشخيص ما کار بايد همان روال که عصر صحبت شده پيش برود، تيپ آماده باشد که صبح وارد عمل شود. در غير اين صورت مسئوليت سقوط سوسنگرد با هر کسي است که از اين تصميم عدول کرده است.»

والسلام
سيد علي خامنه اي


نامه شهيد دکتر مضطفی چمران:

من رسماً اعلام جرم مي کنم. به نام نماينده امام و نماينده شوراي عالي دفاع از اين همه اهمال و اتلاف وقت و به هدر رفتن خون جوانان شکايت دارم.
چند روز است که فرياد مي کشم تا بلاخره ديشب جوابي شنيده شد، امروز انتظار عمل داشتم، متأسفانه نشد، امروز صبح در حضور سرکار و سرهنگ شهبازي ايرادات و نظرات خود را گفتم و شما فکر کرديد و جواب داديد که فردا صبح زود انجام شود. الان مي بينم که مي خواهند به تأخير بياندازند و اين يعني مرگ 500 جوان و سقوط سوسنگرد و حميديه و اهواز.و من در اين صورت همه شما را در مقابل خدا و خلق مسئول  مي دانم.

دکتر چمران


توصيف رسانه هاي بيگانه از حماسه سوسنگرد:

حماسه سوسنگرد چنان بي همتا بود که حتي رسانه هاي بيگانه را نيز برخلاف ميل شان وادار به تسليم و تحسين کرد. راديو صداي آمريکا در ساعت ۶ صبح روز 59.8.26 گفت: يکي از سنگين ترين و فشرده ترين جنگ هاي ۲ ماهه اخير ايران و عراق در اطراف شهر مرزي سوسنگرد جريان دارد. نيروهاي ايراني با جنگ خانه به خانه مانع پيشروي عراقي ها شده اند.

خبرگزاري آسوشيتدپرس چنين گزارش داد: در حالي که جنگ خليج فارس وارد نهمين هفته خود مي شود، نيروهاي ايران و عراق به خونين ترين و شايد حساس ترين مرحله جنگ رسيده اند. جنگ براي به دست گرفتن کنترل شهر سوسنگرد وارد چهارمين روز شده است. جنگ سوسنگرد به دلايل تاکتيکي و استراتژيکي داراي اهميت است. از لحاظ تاکتيکي بعد از جنگ خرمشهر، اين عمده ترين درگيري دو طرف است. از نظر استراتژيکي نيز در صورتي که عراق سوسنگرد را بگيرد، راه را براي حمله گاز انبري به اهواز بازخواهد کرد.»

موضوع: اجتماعي
نویسنده: مدیریت سایت به نقل از سایت تابناک
تاریخ درج شنبه 28 آبان 1390
کلیدواژه ها: آزادی،سوسنگرد،امام خمینی،خرمشهر،شهید چمران،مجمع فرهنگی سفیدشهر

آخرین مقالات سایت:

جستجو: در


  بحث روز


  آخرین مطالب سایت



موضوع بندی اخبار

ویژه ها

موضوع بندی مقالات


  تبلیغات

سرمایه ذوق اهل این آبادی ملاعلی فاضل نصرابادی (سروده عبدالجبار کاکاوند در جریان کنگره فضل نبی در سفیدشهر )

الهی برآید از آن دوده دود

که نام محمد برد بی درود

ملافضل علی نصرابادی


 ملافضل علی نصرابادی؛ شاعر بی بدیل سفیدشهر  


فرقی نکند برای ما، به جان اصغـــر

عشق است ابوالفضل وحسین وعلی اکبر

سفیدشهر  همدل و یکصدا


مجمع فرهنگی سفیدشهر منتشر کرد:

پس از چاپ کتاب تاریخ سفیدشهر و ستارگان سپهر سفیدشهر، اینک کتاب

 گلچین مثنوی مجلس افروز منتخبی از اشعار مثنوی مجلس افروز چاپ و روانه بازار شد. 

ناشر : انتشارات مجلس افروز 

قیمت 3500تومان با تخفیف،

محل عرضه:  فروشگاه ولایت،جنب مسجد جامع سفیدشهر 03154833092


سامانه پیام کوتاه مجمع فرهنگی سفید شهر به شماره 30007093 راه اندازی شد .منتظر انتقادات و پیشنهادات همشهریان عزیز هستیم.


سفیدشــــهر، دیار ملافضل علی نصرابادی

سفیدشهر؛  شهر طلای سپید


"فروشگاه فرهنگی ولایت "اولین مرکز فروش  کتاب و محصولات فرهنگي سفیدشهر:  انواع كتاب، سي دي مذهبي،نوشت افزار و ...

 آدرس:  جنب مسجد جامع سفیدشهر



  نظرسنجی

مراسم سوگوای عصر عاشورای سفیدشهر چگونه است ؟
نیازبه همدلی و وحدت دارد
خیلی خوب است
بسیار عالی است
می تواند بهتر از این باشد

نمایش نتیجه


  آمار سایت

آنلاین: 7 نفر
زمان بارگزاری این صفحه: 0/13 ثانیه

جهت مشاهده جزئیات بیشتر از آمار سایت کلیک کنید.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت، متعلق به مجمع فرهنگی سفیدشهر می باشد.| برداشت مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد. | info@SefidShahrMF.ir


طراحی و پیاده سازی: فرتک -فکور رایانه توسعه کویر