بسم الله الرحمن الرحیم | امروز: چهارشنبه 29 فروردین 1403

موقعیت فعلی: بخش مقالات (برگشت به لیست)

مخالف و معاند در سيره پيامبر اعظم(ص) نظرات خوانندگان(0)
لید مقاله:

نظام کائنات بر محور مهر و محبت سیر می کند.اگر عشق و مهر و محبت نبود نه طلوعی بودونه غروبی،نه بهاری و نه شگفتن. بنای تعامل و زندگی در منطق اسلام،چیزی فراتر از مدارا است،زیرا مدارا تحمل است .اما اسلام فراتر ازاین به تحمل همراه با مهرورزی دستور می دهد.در فرهنگ و سیره نبوی رفق،مدارا،عفو ومحبت و لطف پایه های رفتاری و نحوه سلوک پیامبر اکرم (ص)در برخورد با دیگران را نشان می دهد.از سوی دیگر رفتار و سیره پیامبر اکرم (ص) حاکی از آن است که پیامبر در دین خدا و اجرای احکام الهی هرگز سازگاری وسازش با احدی رابر نتافت ودین خدا را با هیچ چیز مصالحه ومداهنه نکرد... مقاله از سيد علي ساداتي نژاد


متن کامل:

تقدیم به همایش سیره دفاعی پیامبر اعظم(ص)

نویسنده : سید علی ساداتی نژاد 

چكيده:

 نظام کائنات بر محور مهر و محبت سیر می کند.اگر عشق و مهر و محبت نبود نه طلوعی بودونه غروبی،نه بهاری و نه شگفتن. بنای تعامل و زندگی در منطق اسلام،چیزی فراتر از مدارا است،زیرا مدارا تحمل است .اما اسلام فراتر ازاین به تحمل همراه با مهرورزی دستور می دهد.در فرهنگ و سیره نبوی رفق،مدارا،عفو ومحبت و لطف پایه های رفتاری و نحوه سلوک پیامبر اکرم (ص)در برخورد با دیگران را نشان می دهد.از سوی دیگر رفتار و سیره پیامبر اکرم (ص) حاکی از آن است که پیامبر در دین خدا و اجرای احکام الهی هرگز سازگاری وسازش با احدی رابر نتافت ودین خدا را با هیچ چیز مصالحه ومداهنه نکرد.

 کلید واژه ها:

مدارا،تساحل،تسامح،خشونت

مقدمه:

 افراد هر جامعه دارای اندیشه ها،تفکرات و تمایلات متفاوتی هستند.در ارتباط بین افراد جامعه با حکومت روبرو می شوند.صرف نظر از انگیزه مخالفت ها و چرای آنها ،نحوه برخورد حکومت با گروه های مخالف در جوامع قابل بررسی است و از برخورد های ساده و همراه با ملایمت تا برخورد خشن،ضرب و جرح و به دار کشیدن مخالفان را درطول تاریخ شاهد بوده ایم.سوالی که مطرح است اینکه مخالفان در نظام سیاسی اسلام، از چه جایگاهی برخوردارند؟ وبرخورد حاکمان با مخالفان چگونه باید باشند؟ پاسخ به این سوالات و این سوال که برخورد پیامبربا مخالفان خود چگونه بوده است نوشتار حاضر را موجب گشته اند . البته پاسخ مکفی بحث مفصلی می طلبد، آنچه این مقاله در صدد بررسی آن است تبیین نظری این مسئله دراسلام و نحوه برخورد پیامبر اکرم (ص)با مخالفان خود است. پیامبری که آخرین هدایت کننده بشر به سوی سعادت و حامل آخرین پیام رهایی انسان از تاریکی ها به سوی روشنایی مطلق است.به مصداق ((لقد کان لکم فی رسول الله أسوه حسنه ))(احزاب:21) با بررسی رفتار پیامبر، در صدد الگو گرفتن از ایشان در رفتارهای اجتماعی سیاسی در جامعه هست. 

 تبیین واژگان کلیدی بحث 

 مدارا:

ازریشه «دری- درایه» و در لغت به معنای مجامله و ملاطفت، برخورد مؤدبانه یا چاپلوسانه آمده است.(1)

منظوراز «مدارا» در این نوشتار نوعی برخورد همراه با سعه صدر، گذشت و تحمل است؛ معادل آنچه امروزاز آن به تساهل تعبیر می شود. بعضی به اشتباه مدارا را با واژه «تولرانس» غربی یکی می دانند؛ زیرا تولرانس نوعی برخورد همراه با تساهل و کوتاه آمدن از حق خود است که مورد قبول اسلام نیست.(2)

البته این تعریف به معنای بی تفاوتی نسبت به عقاید مخالف نیست.به تعبیر دیگر«مدارا با اعتقادورزان است، نه با اعتقادات»(3)

جان لاک ظاهرا اولین کسی است که رساله ای با عنوان «مکتوبی در باب تساهل و مدارا» نوشته است.نخستین بارکه تولرانس در ساحت دین، بین پروتستانها و کاتولیکها مطرح شد آنها با هم قرار گذ اشتند با یکدیگر تفاهم و سازگاری داشته باشند. با مسامحه و مدارا با یکدیگر زندگی کنند و یکدیگر را تحمل کنند.(4)

مخالف:

 در لغت ،ازریشه «خَلَفَ» ،اسم فاعل باب مفاعله،به معنای ضد و ناسازگار بودن و مغایر بودن با چیزی است(5) و  در جامعه،هم اعتقاد نیستند و البته اقدامی بر خلاف ندارند،مخالفت آنها در مرحله اعتقاد است وبه مرحله عمل در اجتماع نمی رسد. به عبارت دیگر ،در زندگی اجتماعی موافقت داشته و همه در یک جامعه با قوانین حاکم بر آن، زندگی مسالمت آمیزدارند.اما در نوع تفکر،اندیشه واعتقادات با هم دارای اختلاف هستند.

معاند:

در لغت،از ریشه«عَنَد-عنود»اسم فاعل باب مفاعله به معنای سماجت کردن،خیره سری کردن،منحرف گشتن و برگشتن است.(6)

 در کنار مخالفان ،گروه دیگری هستند که به مبارزه و اقدامات عملی علیه قدرت حاکم ومردم جامعه روی می آورندو در صدد سست کردن پایه های حکومت اسلامی می باشند.از این عده،به «معاند» تعبیرمی شوند. 

 مدارا با مخالف ، جایگاه اصل مدارا در اسلام وسنّت معصومان

اسلام مدارا با توده مردم ، اعم ازمخالف وموافق ، را ضروری دانسته، احکام وسیاست اسلامی را بدون تبعیض بین آنها اجرا می کند .تاریخ اسلام هم از صدرونیز در دوران 250ساله عصر امامت،گواه رحمت وملایمت اوصیای پیامبر(ص)حتی نسبت به دشمنان و بد خواهان انان است. پیامبراکرم به عنوان سرسلسله این الگو،درمدیریت خود،همواره براین اصل تأکید می ورزید؛(7) همچنانکه می فرماید :(( اعقل الناس اشد هم مداراة للناس.واذل الناس من اهان الناس))؛(8) عا قل ترین مردم کسی است که بیشتر با دیگران مدارا کند،وخوارترین مردم کسی است که آنان را مورد تحقیر وتوهین قرار دهد. بکارگیری این شیوه مو فقیت بیشتری به همراه خواهد داشت،بخصوص برای حاکمان ومدیران جامعه. بدین روی ، پیامبر در راستای تحقق اهداف اصلی خود درامرهدایت جامعه این شیوه رابرگزید واصل رحمت ومحبت اساس دعوت ایشان بود وراز موفقیت او در تألیف قلب ها،محبت وملایمت اوکه ازصد لشکرقوی تراست،(9) تا جایکه سیره نویسان درتوصیف آنحضدت نگاشته اند: «پیامبر داری قلبی رقیق بود ونسبت به همه مسلمانان مهربان بود»(10).

زراره از امام باقر(ع)نقل کرده است که رسول خدا می فرمود:«بی گمان، رفق بر چیزی قرار نگرفت مگر آنکه زینتش بخشید»(11).

با تکیه بر روایات متعدد از پیامبر،می توان گفت: از جمله اصول مهم دین اسلام ، اصل سمحه و سهله بودن دین اسلام و مخالفت با هر گونه سخت گیری های بی مورد است ؛ همچنان که از پیامبر نفل شده که فرمود : « من با دین یکتا گرای با گذشت – یا آسان– مبعوث شده ام و هرکس با سنّت من مخالفت ورزد ، از من نیست. » (12)

اگر چه در محدوده سمحه و سهله بودن دین ، بحث های فراوانی مطرح است ، که آیا این به معنای گذشتن از اصول دین و کوتاه آمدن در مقابل اقدامات مخالفان است یا نه ؟ در پاسخ می توان گفت : هیچ گاه منظور از مدارا نسبت به مخالفان زیر پا گذاشتن اصول دین و تعالیم ضروری آن نیست ، بلکه آسان گیری اولا ، در اصل پذیرش دین است که هیچ گونه اجبار و اکراهی در آن نیست ؛ ثانیا ، در عمل به احکام دین ، تا جایی که اصول آن حفظ شود.

اقسام مخالفان پیامبر ( ص )

 در یک تقسیم بندی کلی می توان مخالفان پیامبر را به سه دسته تقسیم نمود : (13)

 1. کسانی که منکر خداوند بوده اند ؛ همانند بت پرستان ، کفار و مشرکان که با تکذیب و استهزاء مخالفت می نمودند.

 2. اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان ) که با محاجّه و خیانت مخالفت می کردند و قران کریم این عدّه را درکنارمشرکان ، دشمن ترین دشمنان نسبت به مسلمانان معرفی نموده است .

 3. منافقان به ظاهر مسلمانان که با فتنه انگیزی و سرپیچی از پیامبر، جبهه داخلی علیه ایشان تشکیل داده بودند .

برخورد با هر دسته از مخالفان ، بسته به نوع و میزان مخالفت آنان متفاوت بود. اصول حاکم بر رفتار پیامبر (ص) در برخورد با مخالفان پیامبر (ص) در مقابل بت پرستان ، کفار و مشرکان قریش چاره ای جز مدارا نداشت ؛ زیرا در ابتدای راه بود و می بایست با مدارا و به آرامی آنها را به سمت دین اسلام بکشاند. امّا در برخورد با اهل کتاب و پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه ، هر دو نوع برخورد را داشت ؛ یعنی تا آنجا که ممکن بود با گفتگو با عهد و پیمان سعی در زندگی مسالمت آمیز در کنار هم داشت , امّا وقتی آنها پا را فراتر نهاده ، خیانت می کردند یا نقض پیمانی صورت می گرفت ، پیامبر به شدّت برخورد می نمود ،همانند برخورد عملی با قبایل یهودی مدینه. در برخورد با منافقان، که با فتنه انگیزی، جبهۀ داخلی علیه پیامبرراتشکیل داده بودند، سعی پیامبربرمدارابود.

آنحضرت به دلایل گوناگون سیاسی و اجتماعی با مخالفان با ملایمت و رفق برخورد می نمود، آنگونه که با عبد الله بن ابی برخورد کرد و در جریان فتنه انگیزی وی پس از غزوه «بنی المصطلق» حاضر به کشتن او که سرکرده منافقان بود نشد ودر پاسخ به فرزند عبدالله که اجازه قتل پدرش را از پیامبر طلب نمود فرمودند:«تا هنگامیکه زنده است،مانند یک دوست و رفیق با او به نیکی رفتار می کنیم.»(14)

به قول ابن هشام همین رفتار آن حضرت باعث شد که عبدالله ابن ابی از آن پس مورد سرزنش قوم و قبیله خود قرار گیرد.(15) اما اگر مخالفت آنها در باره اصول تغییر ناپذیر دین یا فتنه انگیزی در میان مسلمانان در مقابله با اساس دین اسلام بود،پیامبر شیوه مدارا را کنار گذاشته ،به شدت با آنها برخورد می نمود؛همانند به آتش کشیدن مسجد«ضرار» که منافقان به سرکردگی ابوعامر به بهانه بیماری و عدم توانای حضور در مسجد «قبا» وبا حربه «مذهب علیه مذهب» تصمیم داشتندبه جامعه نوپای مسلمانان ضرر بزنند که پیامبر به دلایل زیر آن را به آتش کشید: زیان رساندن به مسلمانان، تقویت کفر ،ایجاد تفرقه میان مؤمنان وپایگاهی برای محاربان.(16)

پس ازبررسی سیره نبوی می توان اصول زیر را در رفتارهای آن حضرت یافت :

 1.رفتار عادلانه با مخالفان در فرمان ها ،برخورد با دشمنان در جنگ و قتال و مانند آن؛

2.گفتگو با مخالفان از راههای گوناگون صورت می گرفت،یا با تماس فردی پیامبر با مردم ، یا با حضوردرمیان قبایل،گاه با پذیرفتن وفدها و هیأت های اعزامی از قبایل ویا با اعزام مبلغ به قبایل و نیز مکاتبه وارسال نامه به حکومت های دیگر این گفتگو صورت می پذیرفت.

 3.قانون مداری در برخورد با مخالفان(وموافقان)و پایبندی به عهدها و پیمان ها .

 4.برخورداری از شیوه سمحه و سهله (مدارا)که برخورداری از این شیوه مزایای بی شماری برای حاکم اسلامی (و جامعه اسلامی)در پی خواهد داشت؛از جمله ایجاد فضای مناسب برای برخورد ریشه ها و ترقی و تکامل آنها،جلوگیری ازتوسل به زور و سختگیری و تحمیل عقیده و مهمترازهمه،حفظ وحدت جامعه که موجبات رشد جامعه را فراهم می کند. (17)

برتراند راسل در مورد تساهل در میان مسلمانان،اظهار می دارد:«بعضی از صفات برگزیده که بر حسب عادت ، آنها را جزء عادات حسنه بخصوص عیسویان می شماریم؛ پیش از این در مشرق زمین بیشتر مستحسن شمرده می شدند وبه آنها عمل می کردند تا در مغرب زمین تساهل و تسامح در اوایل ظهور اسلام بویژه حکومت اسلامی در مدینه و برخورد مسلمانان با مسیحیان که کافر و مرتد تلقی می شدند بسیار جوانمردانه تر از رفتار امپراتوران بیزانس نسبت به این عیسویان بود؛زیرا پیامبر اسلام نه تشکیلات انگیزاسیون(تفتیش عقاید)اروپا را بوجود آورده اند ونه سیاه چاله های آنرا که در قرون وسطا رایج بودند»(18)

نمونه های مدارا در سیره نبوی عصر نبوی عصر تاسیس نظام اسلامی و تکوین اعتقادات اسلامی در میان مردم بود.به همین دلیل رفتارهای پیامبر بیشتر همراه با مدارا بودند تا مردم بتوانند اصل دین را در جامعه بپذیرند بدین روی ،مخالفتها،استهزاها و تمسخرها وحتی مخالفتهای عملی بعضا با گذشت پیامبر همراه بودند.اما چون اقدامات عملی مخالفان از حد می گذشت و پیامبر چاره ای جز مبارزه عملی نداشت از مدارا دست میکشید.بیشترین تحمل و مدارای پیامبر با منافقان مدینه بود؛چرا که برخورد شدید با آنها خطری علیه اصل اسلام به شمار می آمد.

 

نمونه هایی از دریای بیکران رفتار همراه با مدارای پیامبر:

 1.عبدالله ابن ابی،رئیس منافقان مدینه بود که علی رغم اقدامات و خیانت هایش در مراحل گوناگون، پیامبرعلیه او اقدامی نکرد.او در مدینه از جایگاهی بالا برخوردار بود و پیامبر با او مدارا می کرد.پس از غزوه«بنی المصطلق»به دنبال برخی مسائل، او گفت:((لئن رجعنا الی المدینة لیخرجن الی عز منها الاذل))(منافقین: 8)کنایه از اینکه پس از برگشت به مدینه پیامبر را از آنجا بیرون می کند.این خبر به پیامبر رسید واصحاب خواستار برخورد شدید با او شدند تا جایی که مسأله قتل او شایع گردید. پسرش از پیامبر خواست:اگر چنین است،او عامل این حکم باشد تا مبادا او بخواهد قاتل پدرش را بکشد ودستش به خون مسلمانی آغشته شود.اما پیامبر در پاسخ او فرمود: چنین حکمی مطرح نیست (19) .

 2.مدارا با جوان یهودی که به تحریک شائس بن قیس، بین دو قبیله اوس و خزرج فتنه ایجاد نمود و نزدیک بودعصبیت جاهلی در دو قبیله به جنگ منجر شود،ولی با دخالت و نصیحت پیامبر موضوع حل شد. پیامبر با اینکه می دانست فتنه در کجا ریشه دارد ولی برخوردی نکرد.(20)

 3.وحشی که در جنگ «احد»حمزه،عموی پیامبررا به شهادت رساند و پیامبر حکم قتل او را صادر کرد. او پس از فتح مکه به طائف گریخت،اما پس از مدتی ، در وفد ثقیف ناگهان بر پیامبر وارد شد و شهادتین گفت و پیامبر او را بخشید،اما فرمود: به جای برو که دیگر تو را نبینم،او مسلمان شد و در جنگ های رده،مسیلمه کذاب را کشت.(21)

 4.هبار بن اسود ،کسی که شتر زینب ،دختر پیامبر، را رم داد و از میان هودج به زمین افتاد و طفل خود را سقط کرد و خود نیز بواسطه همان مرض از دنیا رفت. پیامبر در فتح مکه او را هدر اعلان کرده بود، ولی پس از مدتی بر پیغمبر وارد شد و گفت:«...می خواستم به عجم پناه ببرم،ولی فضل و بخشش تورا به یاد آوردم...»او تقاضای بخشش نمود و پیامبر او را عفو نمود.(22)

 5.قیس بن ربیع که از سهم خود در عطایا ناراضی بود و پیغمبر را هجو نمود.اما خود به مدینه آمد ودر ضمن اشعاری از پیامبر پوزش خواست و مورد عفو پیامبر قرار گرفت.(23) 6.نمونه کامل مدارای پیامبر ، بخشش سران کفارپس از فتح مکه است که فرمودند:«اذهبوا فانتم الطلقاء...»(24) 

از موارد مزبور و نیز موارد دیگر دست می آید که هدف نهايی پیامبر مسلمان شدن مردم وبه هدایت رساندن آنها بود،نه انتقام گرفتن هنگام قدرت و همین مسئله یکی ازعوامل پیشرفت اسلام به شمار می آید.

مبارزه با معاند 

با وجود موارد زیادی از مدارا، که در رفتار وسیره نبوی ملاحضه می شود، نمونه های برخورد تند و غیرقابل انعطاف نیز در سیره عملی پیامبر وجود دارند. اگربخواهیم ملاکی برای این رفتارهای پیامبر ارائه دهیم ، می توانیم بگوییم:آنجا که اساس و بنیان دین هدف گرفته شود اقدامات مخالفان در مقابل اصول تغییر ناپذیر دین اسلام وبه منظور از بین بردن آن باشد،رفتار پیامبر متعصبانه و انعطاف ناپذیر است ودر غیر این موارد، با مدارا؛چرا که ماهیت و فلسفه دین همان اصول تغییر ناپذیر است وبا از بین رفتن آن اصول ،دینی نخواهد بودولغزش بی توجهی در این موارد هرگز جایی نخواهد داشت. تاریخ بخوبی شاهد رفتارهای همراه با قاطعیت پیامبر در حفظ اصول و اهداف نهضت اسلامی است؛اصولی مانند:عدالت،ظلم ستیزی،مبارزه با شرک و کفر و ستایش خداوند. . در سیره نبوی مواردی یافت نمی شوند که به تعطیلی حدود الهی منجر شود و ایشان ذره ای انعطاف نشان داده باشد و در اجرای حدود،حتی اجازه شفاعت نمی دادند.

 از امام صادق (ع) نقل شده است که در عصر پیامبر،زنی از اشراف سرقت کرد،او را نزد پیامبر آوردند. حضرت امرکرد:دستش قطع شود. گروهی از قریش خدمت پیامبر رسیدند که یا رسول الله! اگر دست این خانم قطع شود پیامدهایش خوب نیست؛او از اشراف است...آیا مصلحت است؟حضرت فرمود :آری امت های پیش از شما برای چنین کارهایی هلاک شدند؛چون حدود را نسبت به ضعفایشان اجرا می کردند ودرباره اقویا و اشراف و بزرگان اجرا نمی کردند و بهمین دلیل هلاک شدند.(25)

مواردی از عدم تساهل در اسلام

1.انعطاف ناپذیری در برنامه های دینی برنامه ها و تعالیم دینی انبیا،اعم از عقاعد،احکام و اخلاق ،که با ادلّه قطعی جزو دین شمرده می شوند،به هیچ وجه قابل مسامحه نیستند وبه این بهانه که مورد پذیرش مردم نمی باشند ، دردسر ساز ومشکل آفرین هستند نمی توان آنها را مورد مسامحه قرارداد،نهضت انبیا با قاطعیت تمام ، در صدد به اجرا درآوردن وتثبیت حقایق دین بجای عقاید باطل گذشته بوده است ، اگر چه مشرکان با این عقاید به مخالفت بر خاستند و حتی مبارزاتی نیز داشته اند،اما تأثیری درروند حرکت انبیا نداشته و هر اقدامی در مقابل این حرکت انبیا بی پاسخ نما نده است ، به خصوص آنکه پس ازاستقرار حکومت اسلامی در مدینه ، بر خورد های پیامبرشدت بیشتری یافته است(26)

2.عدم تساهل درحدود الهی : از نظر اسلام اقدام مخالفان اگر منافع شخصی انسان رابه خطر اندازد و عفو مدارا،ظلم پذیری وذلت نباشد شایسته است انسان شیوه ی مداراو تساهل رادر پیش بگیرد. اما اگراقدام مخا لفان در تعرض به حدود الهی باشد،چون رعایت حدود الهی مقدم برشخصیت انسانی است وانسانیت انسان درگرورعایت حقوق الهی می باشد مسامحه جایی ندارد وباید به اقدام عملی روی آورد.مهم ترین اقدام عملی که در اسلام تاکید فراوانی بر ان شده «امربه معروف ونهی ازمنکر»است که دارای شروط ومراحلی است.اما کمترین ثمره آن نظارت عمومی وحراست ازاحکام وحدود الهی است. حضرت علی (ع) می فرماید:«مسلمانی که شکسته شدن حدود الهی را ببیند،اما واکنشی از خود نشان ندهد،مرده ای است بین زندگان.»(27) مهمترین وظیفه حکومت اسلامی و فلسفه تاسیس آن اجرای احکام و حدود الهی است.از اینرو برخورد قاطع پیامبر بعنوان حاکم اسلامی در صدر اسلام با متخلفان را شاهدیم و در آیات قران نیز براجرای احکام وحدود الهی تأکید شده است؛مانند اجرای حد زن ومرد زناکار،شارب خمرو سارق.(28)

 3.عدم تسامح در عدالت اجتماعی و حقوق مردم هدف کلی ادیان الهی برقراری موازین عدالت اجتماعی است تا زمینه تکامل اخلاقی و معنوی همه افراد پدید آید. در مواردی که حقوق شخصی مطرح هستند،می توان تسامح نمود،اما جای که عدالت اجتماعی وحقوق دیگر افراد مطرح است،تسامح درکار نیست و باید با قاطعیت برخورد نمود نمونه های متخلفان اجتماعی که در صدر اسلام از سوی پیامبر و دوران ائمه اطهار (ع) برخورد هایی با آنان شده عبارتند از:

1.غارتگران اموال بیت المال ،که به شدت با آنان برخورد می شد،بخصوص دستورها و توبیخ های فراوانی از دوران حکومت امام علی(ع) نسبت به والیان متخلف رسیده است.(29)

 2.اخلالگران امنیت اجتماعی ، که در این زمینه ،هم بعد مادی امنیت اجتماعی را شامل می شود،مانند سرقت و هم بعد معنوی و فکری امنیت جامعه را فرا می گیرد که ارتداد و بدعت نمونه های اخلال امنیت فکری جامعه اند. ی حضرت علی (ع) در جواب عبیدبن بشر خثعمی درباره کیفر راهزن فرمود:«کسی که راه را گرفته و انسانی را کشته و اموالی نیز برده است دست و پایش بریده و به دار آویخته می شود، وکسی که راه را بسته و فقط مالی برده است دست و پایش بریده می شود،و کسی که راه را بسته ولی مالی را نبرده و کسی را هم نکشته است،تبعید می شود.» (30)

 نمونه هایی از برخورد پیامبر(ص) با معاندین

بیشترین برخوردعملی پیامبر با یهودیان و مشرکانی بود که درمقابله با دین اسلام و پیامبر اقدامات عملی داشتند. دو پیمان عمومی و خصوصی با سه طائفه بزرگ یهودیان مدینه(بنی نضیر،بنی قریظه،بنی قینقاع)منعقد شد،اما آنان ضمن نقض پیمان های خود ، دست به اقدامات آشکاری علیه مسلمانان زدند که پیامبرچاره ای جزبرخورد عملی نداشت. یهودیان دست به اقداماتی همچون حمایت ازمشرکان، تفرقه افکنی میان مسلملنان ،تحریف،ایجاد تردید در میان مسلمانان تمسخر و فریب می زدند. در ادامه ، مواردی از برخورد پیامبر با این عده ارائه می گردد:

 1.ابو عفک؛دستور قتل ابو عفک ،شاعر یهودی،که پیامبر را هجو نموده بود،صادر شد و سالم بن عمیر،این دستور را در سال دوم هجری اجرا کرد.(31)

 2.عصماء بنت مروان؛زوجه یزید الخظمی ، شاعره یهودی،اشعاری علیه پیامبر و اسلام سرود و پیامبر دستور قتل او را صادر کرد که عمیر بن عدی در 24 رمضان سال دوم هجری او را به قتل رساند.(32) سهیلی کشنده عصماء را شوهرش می داند،(33)اما این سخن شهرتی ندارد. علت اصلی برخورد پیامبر با این دو نفر، تبلیغ بر ضد اسلام و تحریک تهییج دشمنان برای مبارزه با دولت نوپای اسلامی بود.ابو عفک در اشعاری می گوید: مدت ها زندگی کردم و جمعی با وفا تر ازاوس و خزرج ندیدم که کوه ها را به لرزه درآوردند و سستی در آنها راه نداد،اما سواری [پیامبر(ص)] نزد آنان آمد و به اسم حلال و حرام میان آنان جدای افکند.ای قوم من!اگر خواهان عزت و پادشاهی بودید بهتر بود از تُبّع پیروی می کردید.(34)

 3.کعب بن اشرف؛ اصل او از قبیله طی بود، ولی پدرش به خاطر خونی که از قبیله خویش ریخت، به مدینه آمد و به « بنی نضیر» پیوست. مادر کعب، دختر ابو حقیق،چهره شناخته شده بنی نضیر بود و خود کعب نیز در میان یهودیان جایگاهی بلند داشت.او دائم به فتنه انگیزی علیه مسلمانان دست می زد و حتی فتنه گری او از حد گذشت. بهمین دلیل ، پیامبر فرمود: کیست که شر او را کم کند؟ محمد بن مسلمه داوطلب شد وبه همراه ابو نائله و سه نفر دیگر از اوسیان شبانه او را به قتل رساندند.(35)

4.ابو رافع سلام بن ابی حقیق؛ او از قبیله « بنی نضیر» بود و همراه آنان به «خیبر» کوچ کرد. ابن هشام به نقل از ابن اسحاق می گوید: اوس و خزرج ، که در انجام دستورات رسول خدا با هم به رقابت می پرداختند، پس از کشته شدن کعب بن اشرف به دست اوسیان، به فکر اقدامی مشابه بودند و از پیامبر ابو رافع را گرفتند. پنج تن از خزرجیان به نام های عبدالله بن انیس، مسعود بن سنان ، ابو قتاده و خزاعی بن اسود به راه افتاده ، شبانه به خانه ابو رافع رفتند و با ترفندی او را به قتل رساندند.(36)

 در مورد زمان و مکان و چگونگی قتل او اختلاف است. به اجمال می توان گفت: مهم ترین جرم ، که علت قتل او بشمار می آید، تحریک مشرکان و یهودیان برای برپایی جنگ احزاب و همراهی با حیی بن اخطب ، کنانة بن ربیع بن ابی الحقیق و برخی دیگر از یهودیان بود.(37) ضرورت مقابله با اشخاصی مانند ابو رافع زمانی بیشتر روشن می شود که بدانیم او با وجود اعتراف به پیامبری رسول اکرم (ص) چنین می کرد . و اقدی گزارش کرده است که سلام بن ابی الحقیق می گفت: ما به محمد حسادت می ورزیم؛چون پیامبری از میان فرزندان هارون بیرون رفت، حال آنکه او فرستاده خداست.(38)

در مجموع ، در برخورد پیامبر با یهودیان باید گفت: مهمترین عامل برخورد پیامبر خیانت یهود، پیمان شکنی و مبارزه علیه اسلام و پیامبر بودکه با توجه به پیمانی که پیامبر از همان ابتدای ورود به مدینه با یهودیان منعقد ساخته بود، در صورت پیمان شکنی مجاز به کشتن مردان ، به اسارت بردن زنان و فرزندان و به غنیمت بردن اموال آنان بود و برخورد با این قبائل پیمان شکن یهودی گاه با تخفیف اعمال می شد.کشتن ابو عفک،عصماء و ابو رافع به دلیل اقدامات و تحریکات آنها علیه اسلام و شخص پیامبر بود که منجر به قتل آنها شد.(39)

مزایای مدارا

مدارا دارای مزایای زیر است:

نخست آنکه فضای مناسب برای برخورد اندیشه ها ایجاد می گردد. دیگر آنکه ، عدول از تحمل و توسل به تحمیل ،موجب پیدایش دو خصلت نفاق و عناد است و به طوری که گفته اند : « سخت گیری موجب نفاق می شود ». وقتی شخصی نتواند عقاید شخصی خود را ابراز نماید ویا آن را به طریق عملی نشان دهد، مجبور می شود آن را پنهان دارد و خود را نه آنگونه که هست ، بلکه آنچنانکه باب میل تفکرات حاکم است نشان دهد. در عین حال ،چون احساس می کند عقاید وی به نا حق سرکوب می شود،در باطن خود با سرسختی از آنان محافظت می کند و به سخن حق گوش نمی دهد.

از دیگر مزایای مدارا ، حفظ وحدت جامعه است که با گسترش مدارا بر تعداد دوستان جامعه افزوده و از صف دشمنان کاسته می شود و بهمین جهت است که قرآن خطاب به پیامبر(ص) می فرماید: (( و اگر تندخو و سخت دل بودی، قطعاَ از پیرامون تو پراکنده می شدند.))(40) در فضای مدارا و تساهل ، قدرت تعقل و نقادی در جامعه رشد می کند. روح تعاون، کار جمعی، وحدت ملی و مسئولیت اجتماعی ایجاد می شود . افراد با آراء مخالفین و موافقین مواجه می شوند.

مظاهر مدارا در اسلام تألیف قلوب پیامبر (ص) برای ایجاد دوستی و الفت با گروهها و ملتها، نه تنها دشمن تراشی نمی کرد بلکه تا جایی که به اصول حکومت اسلامی لطمه وارد نمی شد ، درجهت جلب و جذب آنان تلاش می فرمودند و آنها را از دشمنی با اسلام باز می داشتند.این اصل را پیامبر (ص) در قالب «تألیف قلوب» به اجرا می گذاشتند.عمل پیامبر (ص) ریشه قرآنی داشت همچنانکه در یکی از هشت مورد مصرف زکات ، چنین بیان گردیده است: (( صدقات، تنها به تهیدستان و بینوایان و متصدیان [گردآوری و پخش] آن ، و کسانیکه دلشان به دست آورده می شود ، ودر [راه آزادی] بردگان، وامداران و در راه خدا و در راه مانده ، اختصاص دارد.))(41)

علامه طباطبایی « مؤلفة القلوب » را کسانی می داند که : ((با دادن سهمی از زکات به ایشان دلهایشان به طرف اسلام متمایل می شود و به تدریج به اسلام در می آیند و یا اگر مسلمان نمی شوند . ولی مسلمانان را در دفع دشمنان کمک می کنند و یا در برآوردن پاره ای حوائج دینی کاری صورت می دهند.))(42)

البته در منابع فقهی اسلام بیشتر به جلب و جذب قلوب دیگران صرفاَ از طریق مساعدت ها و بذل و بخشش های مالی اشاره شده است. حال آنکه ، با توجه به سیره رسول اکرم (ص) ، از شیوه های معقول دیگری هم می توان به تألیف قلوب مبادرت کرد. از جمله از طریق واگذاری برخی مدیریتها و مسئولیتها ، بویژه برای تحکیم بیشتر انسجام داخلی و همچنین شیوه های دیگری که ایشان بدان مبادرت ورزیدند. بعنوان مثال ، پیامبر گرامی اسلام (ص) ، برای گسترش اندیشه توحیدی و تقویت جبهه اسلام ، علاوه بر بخشش مالی بلا عوض ، زمانی ابو سفیان را که تا روز فتح مکه با او دشمنی کرده بوده ، مسئول جمع آوری زکات می کند.یییییی زمانی با « باذان » حاکم دست نشانه خسرو پرویز در یمن شرط می کند که: (( اگر به اسلام گراید ، او را بر فرمانروایی کشور یمن پایدار بدارد و پادشاه مردم خود گرداند.))(43)

زمانی نیز برای رفع تنش میان جبهه اسلام و کفر، در حدیبیه، اعلام می کند که : (( اگر امروز قریش از من چیزی بخواهد که موجب تحکیم روابط خویشاوندی شود من آنان را خواهم داد و راه مسالمت آمیز در پیش خواهم گرفت.))(44) نمونه عینی دیگری از این نوع بزرگ منشی های پیامبر (ص) ، پس از ماجرای حنین است که ایشان ، از مالک بن عوف پرسش کرد . گفتند :« اکنون در طائف است ». گفت: (( به وی بگویید که اگر اسلام آورد و به نزد من آید ، کسان و دارای اش را به او برگردانم و او را صد شتر بیشتر دهم.)) آنان مالک را از این سخن آگاه ساختند ، او پنهانی از طائف بیرون آمد وبه پیامبر خدا (ص) پیوست و اسلام آورد و اسلامش نیکو گشت. پیامبر او را سرکرده مردم خود و اسلام آورندگان قبیله های پیرامون طائف ساخت و زن و فرزند و دارایی اش را به او برگرداند و او را صد شتر بیشتر بخشید.(45) پس از همین جنگ حنین بود که پیامبر (ص) آنقدر تازه مسلمانان و غیر مسلمانان از خمس غنائم که از آن خودش بود (46) داد که ذوالخویصره از یارانش او را متهم به عدم عدالت نمود.(47)

 اما ذکر این نکته خالی از لطف نیست که یادآور شویم مؤلفة القلوب شامل کفار ، منافقین و تازه مسلمانان و... می شود و این یک اصل عامی است که پیامبر (ص) هرگاه که مصلحت می دانست به آنان می پرداخت، همچنانکه می بینیم به ابو سفیان بن حرب و پسرش معاویه هرکدام صد شتر داد و در پاسخ به پرسش یکی از یاران خود که چرا به عینیة بن حصن و اقرع بن حابس هر کدام صد شتر دادی و به جعیل بن سراقه که به یک دنیا مردم چون عینیة بن حصن و اقرع بن حابس می ارزد اینقدر ندادید ؟ فرمودند : من جلب قلوب اینان کردم که اسلام بیارند و جعیل بن سراقه را به اسلامش وا گذاشتم.(48) همین تعبیر را آنچنانکه جرجی زیدان به نقل از سیره حلبی آورده می بینیم که شمول افرادی که مؤلفة القلوب شامل حال آنان می گردد زیاد است و اینان را به سه دسته تقسیو می کند : (( دسته ای که به آنان مهربانی می شد تا مسلمان شوند مانند صفوان بن امیه ، دسته ای که به آنان مهربانی می شد تا در اسلام پایدار باشند مانند ابو سفیان و دسته دیگری که برای جلوگیری از بدکاری آنها با آنان مهربانی می شد.))(49)

اعتراف به حقوق اقلیتها

قرآن کریم ، با صراحت سیاست کلی اسلام را در باره مراعات حقوق ملل و سایر مذاهب بیگانه چنین بیان می کند: ((خدا شما را از کسانیکه در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده اند ، باز نمی دارد که با آنان نیکی کنید و با ایشان عدالت ورزید ، زیرا خدا دادگران را دوست می دارد.))(50)  یعنی اقلیتها یا مخالفان اسلام اگر با شما جنگ مذهبی اعلام نکردند و به شما فشار نیاوردند و شما را از وطنتان خارج نکردند ، باید با آنها با عدالت و نیکی رفتار کنید. بدین ترتیب ، اسلام اجازه می دهد اقلیتهای مذهبی و مخالفان اسلام در جامعه اسلامی باشند و از حقوق انسانی برخوردار گردند ، اما مشروط بر اینکه مزاحم اسلام و مسلمانان نبوده و بر ضد آنها کاری صورت ندهند. و در آیه دیگر می فرماید: (( تنها کسانی را که با شما عناد می ورزند و می جنگند و شما را از وطنتان اخراج کرده اند و یا در این راه کمک کرده اند نباید دوست بدارید ؛ دوستداران آنان ستمگرانند.))( 51)

سیاست کلی اسلام درباره اقلیتهای مذهبی و مخالفان اسلام از این دو آیه استفاده می شود ؛ یعنی مادامیکه اقلیتها به حقوق اکثریت تجاوز نکنند و بر ضد اسلام ومسلمانان تو طئه ننمایند ، در کشور اسلامی کاملا آزاد هستند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها با عدالت و نیکی رفتار نمایند. ولی اگر بر ضد مسلمانان ، با بیگانگان ارتباط برقرار کنند ، مسلمانان موظف هستند جلوی فعالیت آنها را بگیرند و هرگز آنها را دوست خود ندانند.

 قبول جزیه در حکومت پیامبر (ص) نوعی اعتراف به حقوق غیر مسلمانان است . جزیه ، نوعی مالیات است که از طرف اهل ذمه ، در برابر مسئولیتی که دولت برای حفظ جان و مال و امنیت و آرامش آنها بعهده می گیرد، به دولت اسلامی پرداخت می گردد. دولت اسلامی جهت تأمین امنیت و آرامش و ... هزینه هایی را پرداخت می کند بنابراین برای تأمین چنین هزینه هایی ، جزیه اخذ می گردد ، همانگونه که این هزینه از مسلمین تحت عنوان زکات و خمس اخذ می شود. راغب در مفردات گفته است : کلمه جزیه به معنای خراجی است که از اهل ذمه گرفته شود و بدین مناسبت ، آن را جزیه نامیده اند که در حفظ جان ایشان به گرفتن آن اکتفا می شود.

علامه طباطبایی نیز قول راغب را مورد تأیید قرار داده و فلسفه دریافت جزیه را اینگونه بیان می فرماید: (( حکومت اسلامی جزیه را به این سبب می گیرد که هم ذمه ایشان را حفظ کند و هم خونشان را محترم بشمارد و هم به مصرف اداره ایشان برساند.))(52) اهل ذمه درتمام احکام انتظامی با مسلمانان یکسانند و حتی دیه هر یک از افراد آنها همانند مسلمانان می باشد. خوش رفتاری مسلمانان با اقلیتهای مذهبی اسلام به مسلمانان اصرار و تاکید می کند که پیمان خود را در مورد حمایت از اهل ذمه محترم بشمارند و با آنان مدارا و خوش رفتاری کنند ، چنانکه در قرآن مجید آمده است : (( و با اهل کتاب جز به طریق نیکو مجادله نکنید ، مگر کسانی از آنان که ستم کرده اند. به آنها بگویید به کتاب خویش وکتاب شما ایمان داریم ؛ خدای ما و خدای شما یکی است و ما مطیع او هستیم.))(53)

 در قرآن به هنگام گفتگو با اهل کتاب و مخالفان ، نکات قابل توجهی به چشو می خورد از جمله دعوت آنان به همدلی و حذر نمودن از تندی است. همچنانکه در آیه شریفه (( قل یا أهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم ))(54) بسیار نرم و ملایم ، مسیحیان و یهودیان را به همزیستی و توافق در اصول مشترک ( یگانگی خدا و خدایی نگرفتن دیگران ) دعوت می کند. این در حالی بود که یهودیان کینه توزترین افراد نسبت به رسول خدا (ص) بودند. پیامبر گرامی اسلام (ص) درباره اهل کتاب ، مسلمانان را به رفق و مدارا توصیه کرده است. در این باره از ایشان حدیثی نقل شده که فرمودند : ((هر کس بر هم پیمان مسلمانان ستم کند یا به او بیش از طاقت تکلیف نماید ، در روز قیامت من طرف او هستم.))(55)

 نتیجه

 در بررسی سیره عملی پیامبر و برخورد آن حضرت با مخالفان ، باید گفت : با توجه به وظیفه اصلی پیامبران مبنی بر هدایت جامعه بسوی سعادت و کمال و ابلاغ پیام الهی ، اصل اساسی حاکم بر رفتار آنها ، بخصوص پیامبر اسلام (ص) اصل رحمت ، محبت و شفقت بود ؛ یعنی هدف اصلی آن حضرت ، جذب مردم بسوی خود و دین مبین اسلام بود. وقتی هدف چنین باشد، رفتار نیز در راستای آن خواهد بود. آنچه بیشتر در رفتار نبوی بروز داشت و جلوه می نمود مدارا با مخالفان بود ؛ یعنی تا آنجا که ممکن بود پیامبر مدارا می نمود و از خطاها چشم پوشی می کرد. اما وقتی مخالفان ، اساس دعوت پیامبر و اصول تغییرناپذیر دین را هدف قرار می دادند و به اقدامات عملی در این راه دست می زدند دیگر مدارا و مسامحه جایی نداشت و پیامبر چاره ای جز برخورد همراه با خشونت نداشت و این نوع برخورد همواره در راستای حفظ دین و هدایت مردم صورت می گرفت.

پی نوشت ها

 1.آذرناش آذرنوش،فرهنگ معاصر عربی – فارسی ، تهران ف نشر نی ، 1379،ص 196

2.حسین عبدالمحمدی ، تساهل و تسامح از دیدگاه قرآن و عترت ،قم ، ظفر ، 1381 ، ص 15

3.عبدالکریم سروش ، مدارا و مدیریت ، تهران ، صراط ، 1376 ، ص 310

4.کیهان فرهنگی ، سال دهم ، ش 97 ، اردیبهشت 1372 ، ص 17 – 19

6و5.آذرناش آذرنوش،پیشین ص179/ص 463

7.غلامرضا نوعی ، مدارا با مخالفان در قرآن و سنت ، رشت ، کتاب مبین ، 1379 ، ص 98 

 8.همان ، ص 98 به نقل از: شیخ عباس قمی ، سفینة البحار ، ج 10 ، ص 441 

 9.مصطفی دلشاد تهرانی ، سیره نبوی ، تهران ، سازمان چاپ و اتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، 1373 ، ج 3 ، ص 69 

 10.محمدباقر مجلسی ، بحارالانوار، ج 74 ف ص 394 / دیلمی ، ارشادالقلوب ،ج 1 ، ص 115

11.محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی ، چ 4 ، تهران ، الاسلامیه ، 1364 ، ج 2، ص 119 

 12.خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد ، مصر ، مکتبة الخانجی ، ج 7 ، ص 209 

 13.غلامرضا نوعی ، پیشین ، ص 23

14.ابن هشام ، زندگی محمد (ص) پیامبر اسلام ، ترجمه سید هاشم رسولی ، تهران ، کتابچی ، ج 2، ص198 

15.همان ، ص 199

16.غلامرضا نوعی ، پیشین ، ص 101 

 17.همان ، ص 54/ حسین عبدالمحمدی ، پیشین ، ص153 

 18.غلامرضا نوعی ، پیشین ، ص83

19.ابن هشام ، سیره ، تحقیق مصطفی سقا و دیگران ، چ2 ، مصر ، حلبی ، 1375ق، ج2،ص372/عبا محمود العقاد ، عبقریه محمد ، بیروت ، المطبعة العصریة ،1421ق ص85/سید علی کمالی ، خاتم النبیین ، تهران ، اسوه ،1372 ، ص94، به نقل از: ابن اثیر ، اسد الغابه ، ص197

20.محمد قوام وشنوی ، حیاة النبی و سیرتة، قم ، مؤلف ، 1412ق ، ص321

23- 21 .سید علی کمالی ، پیشین ، ص95/همان/ص96/ص96

24.سید علی کمالی ، پیشین ، ص104

25.غلامرضا نوعی ، پیشین ، ص100 ، به نقل ا میرزا حسین نوری ، مستدرک الوسائل ، قم اسماعیلیان ، 1382ق ، ج3 ، ص216

26.حسین عبدالمحمدی ، پیشین ، ص 47

27.همان ،ص86، به نقل ازمحمد بن یعقوب کلینی ، فروع کافی ، ج1 ، ص 342 

 29و28.حسین عبدالمحمدی ، پیشین ، ص80/ص113 

 30.حسین عبدالمحمدی ، پیشین ، ص28، به نقل از شیخ حر عاملی ، رسائل الشیعه ،ج28 ، باب1 ص301 ، روایت 34835 

 31.ابن هشام ، پیشین ،ج2، ص635/ واقدی ، المغازی، قم ، مکتب الاعلام الاسلامی،1414ق، ج1، ص174 

 32.ابن هشام ، پیشین ، ج2 ، ص636/ واقدی ، پیشین ، ج1،ص174 

 33.مصطفی صادقی ، پیامبر و یهود حجاز، قم ، بوستان کتاب ،1382،ص240 به نقل از:اروض الانف ،ج7،ص532 

 34.ابن هشام ، پیشین ، ج2،ص  362

35.جعفر مرتضی ،الصحیح من سیرة النبی ، چ4،بیروت ف دارالسیرة، 1419ق،ج6،ص25/ابن هشام، پیشین، ج2،ص51/ واقدی ،پیشین، ج1،ص184/ جعفر سبحانی، پیشین ،ص28 

36.ابن هشام، پیشین ، ج2،ص275و274/ واقدی ، پیشین ، ج1،ص392/ جعفر سبحانی ، پیشین ج2 ، ص159 

37.مصطفی صادقی ، پیشین ، ص260 

 38.همان ، ص 261 / واقدی ، پیشین ، ج2، ص 677

 39.برگرفته از : مصطفی صادقی ، پیشین ، ص263 

 40.سوره آل عمران ، آیه 159

41.سوره توبه ، آیه 60

42.طباطبایی ، محمد حسین ، پیشیی ، ج9 ، ص416 

43.ابن اثیر،عزالدین ، تاریخ کامل ، برگردان ، محمد حسین روحانی ، اساطیر، ج3، چ1،1371، ص 1062

44.جعفر سبحانی ،فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام ،دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1371 ص362 

 45.ابن اثیر عزالدین ، پیشین ، ص1130

46.محمد بن جریر طبری، پیشین ، ص1215

47.آیه 58 سوره توبه بهمین مناسبت نازی شده است.

48.محمد بن جریر طبری ، تاریخ طبری یا تریخ الرسائل و الملوک ، ترجمه ابو القاسم پاینده ، اساطیر ، چ3 ، ج6 ، صص1215 و 1214

49.جرجی زیدان،تاریخ تمدن اسلام،ترجمه علی جواهرکلام،امیر کبیر،تهران، 1369،چ6،ص38 

50.سوره ممتحنه،آیه8

51.سوره ممتحنه ، آیه 9

52.طباطبایی ، محمد حسین ، پیشین ، ج9،ص335

53.سوره عنکبوت ، آیه 46

54.سوره آل عمران ، آیه 64 

55.حکومت در اسلام ، مقالات سومین و چهارمین کنفرانس اندیشه اسلامی ،امیر کبیر،1367 ص237به نقل از فتوح البلدان ، ص167


موضوع: ديني
نویسنده: سيد علي ساداتي نژاد
تاریخ درج يكشنبه 14 مرداد 1386
کلیدواژه ها: مخالف و معاند در سيره پيامبر اعظم(ص)

آخرین مقالات سایت:

جستجو: در


  بحث روز


  آخرین مطالب سایت



موضوع بندی اخبار

ویژه ها

موضوع بندی مقالات


  تبلیغات

سرمایه ذوق اهل این آبادی ملاعلی فاضل نصرابادی (سروده عبدالجبار کاکاوند در جریان کنگره فضل نبی در سفیدشهر )

الهی برآید از آن دوده دود

که نام محمد برد بی درود

ملافضل علی نصرابادی


 ملافضل علی نصرابادی؛ شاعر بی بدیل سفیدشهر  


فرقی نکند برای ما، به جان اصغـــر

عشق است ابوالفضل وحسین وعلی اکبر

سفیدشهر  همدل و یکصدا


مجمع فرهنگی سفیدشهر منتشر کرد:

پس از چاپ کتاب تاریخ سفیدشهر و ستارگان سپهر سفیدشهر، اینک کتاب

 گلچین مثنوی مجلس افروز منتخبی از اشعار مثنوی مجلس افروز چاپ و روانه بازار شد. 

ناشر : انتشارات مجلس افروز 

قیمت 3500تومان با تخفیف،

محل عرضه:  فروشگاه ولایت،جنب مسجد جامع سفیدشهر 03154833092


سامانه پیام کوتاه مجمع فرهنگی سفید شهر به شماره 30007093 راه اندازی شد .منتظر انتقادات و پیشنهادات همشهریان عزیز هستیم.


سفیدشــــهر، دیار ملافضل علی نصرابادی

سفیدشهر؛  شهر طلای سپید


"فروشگاه فرهنگی ولایت "اولین مرکز فروش  کتاب و محصولات فرهنگي سفیدشهر:  انواع كتاب، سي دي مذهبي،نوشت افزار و ...

 آدرس:  جنب مسجد جامع سفیدشهر



  نظرسنجی

مراسم سوگوای عصر عاشورای سفیدشهر چگونه است ؟
نیازبه همدلی و وحدت دارد
خیلی خوب است
بسیار عالی است
می تواند بهتر از این باشد

نمایش نتیجه


  آمار سایت

آنلاین: 25 نفر
زمان بارگزاری این صفحه: 0/16 ثانیه

جهت مشاهده جزئیات بیشتر از آمار سایت کلیک کنید.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت، متعلق به مجمع فرهنگی سفیدشهر می باشد.| برداشت مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد. | info@SefidShahrMF.ir


طراحی و پیاده سازی: فرتک -فکور رایانه توسعه کویر