شهيد محمود نصيري و شهيد پرآور را بهتر بشناسيم.
نظرات خوانندگان(0)
لید مقاله:
...گنجينه انقلاب اسلامي در اين سايت فقط به بيان بيوگرافي همين دو شهيد ذيل پرداخته و درباره ديگر شهداي سفيد شهر به ذكر نام اكتفا كرده است ...
متن کامل:
بسم رب الشهدا و الصديقين
تاريخ شاهد ايثار و از خود گذشتگي عزيزاني است كه با لبيك به نداي رهبر معنوي و رو حاني خود و با اهدا خون خود درخت اسلام را ابياري كردند و رشادتهاي كه در هيچ كجا وجود ندارد و مثال زدني است از خود به يادگار گذاشتند.كه و زبان از وصف ان قاصر است اما امروز زنده نگه داشتن ياد و خاطره ايثارگران و جانبازان دفاع مقدس كه با مجاهدت و تلاش خود افتخار آفريدند و تاريخ امتى را از بيراهگى و انحراف بهسوى سير الىاللّه هدايت كردند وظيفه ماست تا از آنها حفاظت كنيم و رساندن پيام خون به نسل بعد وظيفه شرعي و ديني ماست هشت سال تلاش مردمى كه با وجود فقر و تنگدستى، قهر طبيعت، ظلم بيدادگران و تجاوز تجاوزگران در راستاى اعتلاى كلمه اللّه از بذل جان و مال و فرزند دريغ نكردند و اگر امروز به دست فراموشى سپرده شود از طرفى خيانت به همه آن ايثارگريهاست و از طرفى خيانت به نسلهاى بعدى است كه از گذشته خود غافل مىمانند. به همين منظور ثبت، حفظ و انتشار اسناد و مدارك رشادتهاى ،مردم ، رزمندگان و شهداى انقلاب اسلامى و دفاع مقدس،يكي از وظايف ماست است.
برگرفته از سايت ستارگان كوير
گنجينه انقلاب اسلامي در اين سايت فقط به بيان بيوگرافي همين دو شهيد ذيل پرداخته و درباره ديگر شهداي سفيد شهر به ذكر نام اكتفا كرده است لذا مجموعه كامل نيست و درصدد تكميل اين مجموعه هستيم .:
شهيد عبّاس پرآور:
شهيد عباس پرآور سال 1344ش در روستاى نصر آباد (از توابع آران و بيدگل) در خانوادهاى كارگر و زحمتكش فرزندى بهدنيا آمد كه به دليل فقر مادى خانواده نتوانست به مدرسه برود. او از همان كودكى در منزل و در كنار مادر به قالىبافى مشغول شد. نوجوانى را با كارگرى در كنار پدر، در امر بنّايى ساختمان، آغاز كرد و به زودى اين شغل را انتخاب كرد. با ظهور انقلاب اسلامى، در امور مختلف همراه با دوستداران انقلاب فعّاليّت داشت بهطورى كه از همان ابتدا در پايگاه بسيج نصرآباد جوانى فعال بود. آغاز جنگ تحميلى عليه ايران، او را آمادهى نبرد با متجاوزان كرد و در تاريخ 15/3/61 (بعداز آزادسازى خرّمشهر)، براى گذراندن دورهى آموزش نظامى به اصفهان اعزام و در تاريخ 20/4/61 روانهى جبهههاى نبرد كوشك (خوزستان) شد. مجدّدا براى شركت در عمليّات محرّم راهى ميدان كارزار با دشمن متجاوز شد. با اين كه از نعمت سواد محروم بود ولى در مراسم مختلف به خوبى ادعيهها را قرائت مىكرد. شب قبل از عملياّت محرم ظاهرا در عالم خواب متوجّه فرا رسيدن زمان شهادت خود شد و بالاخره در آغاز عمليّات، در هنگام عبور از رودخانه، به علّت طغيان آن به همراه تعدادى از رزمندگان، فداى دفاع از دين و ممكلت خود مىشود. روحش شاد، يادش گرامى و راهش مستدام باد. فرازهایی از وصیت نامه شهید بزرگوارعباس پرآور «اگر دين محمّد عليهالسلام استوار به قتل (شهادت) من باشد، پس شمشيرها مرا دريابيد».«امام حسين عليهالسلام» «پدر و مادرم، سلام بر شما كه عمرى برايم زحمت كشيديد و مرا نيكو تربيت كرديد. شما مىدانيد كه خون شهيد درخت اسلام را آبيارى مىكند و من هم مىروم تا خونم را پاى اين درخت جهانى بريزم... ما امانت خدا نزد شما هستيم. براى ادامهى اين راه، ديگر برادرانم را عازم ميدان دفاع از كشور و دين بنماييد... دعا به امام را فراموش نكنيد. مساجد را پر نماييد كه سنگر تربيت جامعه هستند؛ جامعهاى كه جوانانش اينگونه در دفاع از كشور و دينشان جانفشانى مىكنند. برادرانم، بعد از شهادت من اسلحه مرا به دست بگيريد و اين راه را ادامه بدهيد خواهرانم، با كسب علم و معرفت راه شهيدان را ادامه دهيد و راهنماى ديگران باشيد
شهید محمود نصيري
شهيد محمود نصيري فرزند آقا تراب بيستم ارديبهشت 1346، در حاشية شهر زيباي « آران »، روستاي « نصرآباد » در خانواده اي درد كشيده با صفا و ساده مولودي مبارك پا به عرصه گيتي نهاد؛ كودكي از نسل فرهيختگان و عالمان كه مي رفت تا در آينده اي نه چندان دور، با خون خويش پاسدار آيين و آرمان اجدادش باشد. اين نو رسيده، محمود نام گرفت و در پناه ختم رسالت زندگي را آغاز كرد. وي پس از گذراندن دوران كودكي در حالي كه ششمين بهار عمر خود را در حركت ملت قهرمان ايران عليه نظام ستم شاهي تجربه مي كرد راهي مدرسه شد. او كه دوران تحصيلات ابتدايي را پشت سر مي گذاشت، همدوش امّت سلحشور در تظاهرات و راهپيمايي، بر ضد رژيم شركت ميكرد. پس از پيروزي انقلاب نيز با حضور فعال در بسيج و انجمن اسلامي در كنار ديگر همرزمـانـش فعاليّت مستمر داشت. هنوز دو سال از تحصيلات راهنمايي را نگذرانده بود كه به واسطة عشق و علاقه اي كه به علوم ديني داشت وارد حوزة علمية « امام خميني » كاشان شد و با شور و اشتياق و جديّت وصف ناپذيري مشغول فراگيري علوم ناب آل محمد(ص) شد و به راستي كه مدال نوكري امام زمان(عج) زيبندة اين نوجوان وارسته بود. در اواسط سال 1361 به نداي « هل من ناصر » پير مرادش خميني كبير ، لبيك گفت و عزم جبهه كرد و پس از گذراندن دورة آموزشيِ يك ماهه، عازم جبهه هاي نبرد شد و در مهرماه همان سال در جبهه هاي غرب كشور در حالي كه پانزده بهار بيشتر از عمر كوتاهش نمي گذشت، در عمليات « مسلم بن عقيل(عليه السلام) » شركت كرد و سرانجام در منطقة « مريوان » پس از رزمي جانانه به خيل عظيم شهدا پيوست. به گفتة دوستان و همرزمان، محمود از شهادت خويش آگاهي داشت و براي رسيدن به لحظة موعود دقيقه شماري مي كرد. پيكر غرقه به خونش پس از تشييعي با شكوه در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپرده شد و تا قيامت، ميقات دلسوختگان و ادامه دهندگان راهش خواهد بود. روحش شاد و يادش گرامي باد فرازهایی از وصیت نامه شهید بزرگوار شهید محمود نصيري فرازهایی از وصیت نامه شهید بزرگوارمحمود نصيري: بهنام خدا، به نام خدايي كه آفرينندة جهان است اي خـدا! من بـه خـاطـر تـرس از جهنم به ديدار تو نمي آيم و نه براي بهشت، (بلكه) به خاطر دوست داشتن توست كه مي آيم. اي پدر و مادر مهربانم! سلام، اميدوارم كه حالتان خوب باشد و اگر در طول زندگي از من رنجشي ديده ايد، مرا ببخشيد و حلال كنيد. مقداري پول در بانك دارم، به جبهه كمك كنيد. پيام من به مردم « نصرآباد » اين است كه : به جبهه ها برويد و با كافران صدامي بجنگيد. اگر مي خواهيد به كربلا برويد فقط بايد جانبازي كنيد، نشستن ديگر جايز نيست، بايد جنگيد. موقعي كه رزمندگان در جبهه ها مي جنگند شما هم بايد پشت جبهه ها را داشته باشيد و سنگرهاي خود را رها نكنيد. نگذاريد منافقين پيروز شوند، خصوصاً منافقين داخلِ خود روستا. در ضمن هنگام رفتن به جبهه نيت خود را خالص كنيد. محمود نصيري شب پنج شنبه 14/7/1361 منبع سايت ستارگان كوير گنجينه انقلاب اسلامي و شهدا
موضوع:
شهداء
نویسنده:
گروه خبري ياس سفيد
تاریخ درج
پنج شنبه 15 خرداد 1387
کلیدواژه ها:
شهيد محمود نصيري و شهيد پرآور را بهتر بشناسيم.
|