بسم الله الرحمن الرحیم | امروز: پنج شنبه 30 فروردین 1403

موقعیت فعلی: بخش مقالات (برگشت به لیست)

لطفا سر را بالابگیرید نظرات خوانندگان(0)
لید مقاله:
سر را بالابگیریم که شأن ما چنین است و هدف عالی را نشانه بگیریم تا بر دنیای حیوانیت غلبه کنیم.
متن کامل:

لطفا سر را بالابگیرید

سید رضا واجدی

یکی از ویژگی های زمین جاذبه زیاد آن است. البته خداوند این جاذبه را به زمین  داده تا چند روزی را بتوانیم در آن تحمل کنیم: «انّا جَعَلنا ما علی الارض زینه لها». چون ما فرزند این آب و خاک نیستیم. ما در این عالم بیگانه ایم. این عالم بوی غربت می دهد. و خداوند برای رفع این غربت، جاذبه های موقت در آن قرار داده تا ما چند صباحی در آن مستقر شویم. اما قرارمان این نبوده که به زمین بچسبیم. عاشقش شویم. شیفته مظاهرش شویم. آن را هدف قرار دهیم. اما رفته رفته احساس کردیم دنیا وطن اصلی است. احساس کردیم خانه همیشگی است. بنای محکم کاری گذاشتیم. محکم ساختیم. زیبایش کردیم. قصد ماندن کردیم. از حالت مسافر بودن بیرونش آوردیم. قرارمان این بود که با این دنیا نگاه کنیم. اشتباها به این دنیا نگاه کردیم. وقتی به دنیا نگاه کنیم؛ دنیا هدفمان می شود. قرار نبود هدف شود. قرارمان بود به چشم وسیله بهش نگاه کنیم. سخن مولایمان را فراموش کردیم که اگر به دنیا نگاه کنی کور می شوی و اگر با دنیا نگاه کنی بینا می شوی. رفته رفته با او دوست شدیم. به آن دل بستیم. قصد بیرون رفتن را از سرمان بیرون کردیم. اراده هایمان زمینی شد. آخرین مقصدمان همین جا شد. «ذالک مبلغهم من العلم». آخرین معلوممان دنیا شد. داستان قلیل بودن از یادمان رفت. داستان مسافرت از یادمان رفت. داستان بزرگی خودمان را از یاد بردیم. بارها امتحان کردیم که این دنیا نمی تواند دل ما را پرکند چون این دل از آنجا است. همیشه دل زده بودیم از آنچه داریم و خواهان چیزی بودیم که نداریم. این هشدار ما را بیدار نکرد که دنیا جای دل نیست جای گِل است. گول این نگاه را خوردیم. فریب این مدت عمر را خوردیم. از یاد خانه در رفتیم. حتی رفته رفته صاحب خانه را هم فراموشش کردیم. (ولا تکونا کالذین نسوالله) و بعد خودمان را گم کردیم (فانساهم انفسهم) . یک موجود فقیر خودش را غنی دانست. یک مملوک احساس مالکیت کرد. یک مخلوق جای خالق نشست. یک مرده فکر کرد زنده است. مناجات مولایمان هم ما را بیدار نکرد: «مولای یا مولای انت الخالق و انا المخلوق. انت المالک و انالمملوک. انت الحی و انا المیت...»

 و بالاخره زمینی شدیم. پیاده شدیم. چسبیدیم. هرچه مالک اصلی تذکر داد که ببخشید تا از جا کنده شوید، بخشش را زیان دانستیم. غنیمت را غرامت پنداشتیم و غرامت را غنیمت. دار موقت را آباد و سرسبز کردیم و دار ماندن را رها کردیم.

برای اینکه نچسبیم دستور داد تا  جا به همدیگر دهید، محکم سرجایمان نشستیم تا کسی تصاحب نکند. فرمود تا چسب زمین خشک نشده است هرچه دوست دارید بدهید، اما به دارایی هایمان چسبیدیم.  اینک کندن خیلی سخت شده است. بخشیدن خیلی دشوار شده است. همیشه میل به  گرفتن داشتیم غافل از اینکه هربار می گیریم حریص تر می شویم. غافل از اینکه "می خواهم "ها پایانی ندارد. نفس سیرشدنی نیست..

تا آنجا که سر را پایین انداختیم وراه رفتن روی شکم را تمرین کردیم( یمشی فی بطنه) به خود سوم و الهی مان توجه نکردیم. خود حیوانی را چاق کردیم. مشغول تورم خود طبیعی شدیم. خانه حقیقی را فراموش کردیم.

تقاضا ها مادی شد. از امامان عزیز شفای جسم خواستیم. برای آب و نان به همه متوسل شدیم. یاد قوم بنی اسرائیل بخیر. بخاطر کوتاهی هایشان جریمه شدند. چهل سال در بیابان سرگردان شدند. اما از موسی کلیم الله  چه خواستند؟ آیا معنویت طلب کردند؟ ایا توبه کردند؟ آیا جبران کردند؟ خیر، به موسی گفتند از خدایت بخواه برای ما سبزی، پیاز، عدس، سیر و... برویاند. نگاهشان به زمین بود. موسی باید در خدمت آب و نان و شکم آنها قرار بگیرد.

جقدر سخت است انسان آسمانی، سر بزیر حرکت کند. « اخلد الی الارض»شود.  چون بلعم باعورا به زمین نچسبیم. کفار، همچون چارپایان روی شکم راه می روند. روی صورت راه می روند «مکبا الی وجهه» یعنی بر محور شکم زندگی می کنند.آیا ما هم باید بر شکم راه برویم؟ آیا راه بالا بهتر است یا خوابیده حرکت کردن؟ " افمن یمشی مکبا علی وجهه اهدی امن یمشی سویا علی صراط مستقیم؟ ما باید از امامان بزرگوارمان برکات آسمانی بخواهیم. معنویات بخواهیم. انسانیت بخواهیم. راه آدم شدن را طلب کنیم. صراط مستقیم را بخواهیم. ما باید انسانی زندگی کنیم

سر را بالابگیریم که شأن ما چنین است و هدف عالی را نشانه بگیریم تا بر دنیای حیوانیت غلبه کنیم.

والسلام

 


موضوع: نخبگان
نویسنده: به نقل از سراجنا
تاریخ درج جمعه 13 تير 1493
کلیدواژه ها: واجدی،

آخرین مقالات سایت:

جستجو: در


  بحث روز


  آخرین مطالب سایت



موضوع بندی اخبار

ویژه ها

موضوع بندی مقالات


  تبلیغات

سرمایه ذوق اهل این آبادی ملاعلی فاضل نصرابادی (سروده عبدالجبار کاکاوند در جریان کنگره فضل نبی در سفیدشهر )

الهی برآید از آن دوده دود

که نام محمد برد بی درود

ملافضل علی نصرابادی


 ملافضل علی نصرابادی؛ شاعر بی بدیل سفیدشهر  


فرقی نکند برای ما، به جان اصغـــر

عشق است ابوالفضل وحسین وعلی اکبر

سفیدشهر  همدل و یکصدا


مجمع فرهنگی سفیدشهر منتشر کرد:

پس از چاپ کتاب تاریخ سفیدشهر و ستارگان سپهر سفیدشهر، اینک کتاب

 گلچین مثنوی مجلس افروز منتخبی از اشعار مثنوی مجلس افروز چاپ و روانه بازار شد. 

ناشر : انتشارات مجلس افروز 

قیمت 3500تومان با تخفیف،

محل عرضه:  فروشگاه ولایت،جنب مسجد جامع سفیدشهر 03154833092


سامانه پیام کوتاه مجمع فرهنگی سفید شهر به شماره 30007093 راه اندازی شد .منتظر انتقادات و پیشنهادات همشهریان عزیز هستیم.


سفیدشــــهر، دیار ملافضل علی نصرابادی

سفیدشهر؛  شهر طلای سپید


"فروشگاه فرهنگی ولایت "اولین مرکز فروش  کتاب و محصولات فرهنگي سفیدشهر:  انواع كتاب، سي دي مذهبي،نوشت افزار و ...

 آدرس:  جنب مسجد جامع سفیدشهر



  نظرسنجی

مراسم سوگوای عصر عاشورای سفیدشهر چگونه است ؟
نیازبه همدلی و وحدت دارد
خیلی خوب است
بسیار عالی است
می تواند بهتر از این باشد

نمایش نتیجه


  آمار سایت

آنلاین: 2 نفر
زمان بارگزاری این صفحه: 0/18 ثانیه

جهت مشاهده جزئیات بیشتر از آمار سایت کلیک کنید.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت، متعلق به مجمع فرهنگی سفیدشهر می باشد.| برداشت مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد. | info@SefidShahrMF.ir


طراحی و پیاده سازی: فرتک -فکور رایانه توسعه کویر